توی مرداد قراره درباره کتابهایی بنویسیم که اشخاص مهم معرفیش کردن.
من میخوام راجع به کتاب «اسم تو مصطفاست» بنویسم که همین دیروز دستنوشته و تقریظ رهبر عزیزمون دربارهی منتشر شده:
تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «اسم تو مصطفاست»
بسمه تعالی
ــ صفا، اخلاص، صِدق، ایثار، ترجیح رضای حضرت حق بر همه چیز، بر همهی عشقها و همهی محبوبها.. اراده و عزم راسخ در راه خدا و عشق به اهل بیت علیهم السلام، نمایشگر بخشی از شخصیت ممتاز شهید عزیز مصطفی صدرزاده است. سلام خدا بر او، و بر همسر صبور و دیگر وابستگانش، نوشته خانم تجار، شیرین و پخته و مبتکرانه است.
۹۷/۹/۱۸
کتاب در قالب درددل های همسر شهید با شهید مصطفی صدر زاده ست. از اول آشنایی شون تا شهادت.
اوایل کتاب شاید یک مقدار این زاویه دید و نوع خطاب ها غیرعادی به نظر بیاد ولی به مرور خوب و عادی میشه و اتفاقا زاویه دید خوبی هم هست.
داستان زندگی همسر شهید رو میخونیم و نحوه آشنایی و خواستگاری و ازدواجشون که این بخشها پر از عشق پاک و نابه و توی کمتر کتابی چنین عشقهایی رو میشه دید.
از همون ابتدا مصطفی یک دغدغه ی مهم داره که کار فرهنگی و تربیته و از نوجوانی مشغول این کار هست توی مسجد محلشون و عمده وقتش رو برای این کار میذاره وحتی با همسرش هم به همین واسطه آشنا میشه.
هرچی جلوتر میرویم بیشتر با ابعاد شخصیت شهید آشنا میشیم و اینکه چقدر تلاش و فداکاری کرده برای تبلیغ دین و چقدر توی این مسیر همسرش صبوری و از خودگذشتگی کرده.
وقتی هم بحث جنگ علیه داعش پیش میاد، مصطفی به در و دیوار میزنه تا هرطوری شده راهی سوریه بشه و از حرم اهل بیت علیهمالسلام دفاع کنه.
خودش رو به عنوان یک فرد افغانستانی معرفی میکنه و همراه با فاطمیون عازم سوریه میشه و بعد اونجا وقتی فرماندهان میبینن که چقدر استعداد مدیریتی و رزمی داره، خودشون ازش خواهش میکنن بمونه و توی عملیات ها شرکت کنه.
اینجا سمیه خانم با دو تا بچه کوچیک به سختی دوری از شوهر محبوبش رو تحمل میکنه و خیلی هم دلتنگ میشه ولی هر بار مصطفی به نحوی راضیش میکنه واسه برگشتن به سوریه. گاهی هم برای اینکه سمیه کمتر اذیت بشه، بدون خبر میرفت سوریه.
اما بخش قشنگ ماجرا اونجاست که بالاخره سمیه از شوهر عزیزش دل میکنه و میسپردش به حضرت زینب سلام الله علیها و راضی میشه به رضای خدا.
پایان کتاب هم واقعا قشنگه و توی چند صفحه پایانی کتاب تازه میفهمیم اسم کتاب چرا شده «اسم تو مصطفاست»…
یک نکته ی خیلی جالب کتاب برای من، صداقت راوی و نویسنده ست که سعی نکردن نقاط ضعف رو پنهان کنند و یک شخصیت غیرواقعی و تماما مثبت از شهید و همسر شهید به نمایش بذارن.
در طول کتاب رشد هم شهید و هم همسر شهید رو به وضوح میشه دید و بزرگ شدنشون رو و راضی شدنشون به مقدرات الهی رو.
از یک منظر دیگه هم صادقانه بود و اون اینکه حقوق و هدایایی که به شهید به عنوان مدافع حرم داده میشد، مطرح شده بود و من این بخش رو دوست داشتم.
امیدوارم این کتاب رو بخونید و مثل من از خوندنش لذت ببرید.
نسخه الکترونیکی این کتاب رو در طاقچه میتونید مطالعه کنید از اینجا:<br/>https://taaghche.com/book/61590<br/>