سقا علمدار
سقا علمدار
خواندن ۳ دقیقه·۱۰ ماه پیش

کتاب رسول مولتان

کتاب رسول مولتان
روایتی از زندگی سردار فرهنگی
شهید سید محمدعلی رحیمی
به روایت همسر شهید ، مریم قاسمی زهد

این کتاب، مجاهدت های فرهنگی و تلاش شهید رحیمی برای صدور انقلاب اسلامی به بقیه کشورهای همسایه و به خصوص کشورهای محروم رو روایت می‌کنه
و البته همراهی ها و صبوری های همسرشون در سخت‌ترین شرایط زندگی رو هم نشون میده.

شخصیت و دغدغه مندی و بدون مرز بودن شهید برای تبلیغ اسلام و انقلاب اسلامی ایران بی نظیر بود.
بدون هیچ چشم داشتی و حتی گاهی بدون حقوق، شبانه روز مشغول تلاش برای صدور انقلاب بودن.
سالها در هند و مدتی در غنا و مدتی هم در پاکستان و شهر مولتان.
چقدر دلسوز و پر کار بودن و برای کمک به شیعیان مظلوم پاکستان هرکاری تونستن کردن.

و بخش عجیب ماجرا اینجاست که هرچقدر فرد مخلص تر باشه، بدخواهان بیشتری از دوست و دشمن پیدا می‌کنه و انگار حتی خودی ها هم از سر حسادت چشم دیدنش رو ندارن!
چقدر اذیتشون کردن با تهمت ها و تفیتیش ها و جاسوس فرستادن ها از طرف سازمان تبلیغات در ایران.

انگار آدم‌های مخلص و انقلابی قراره غریب باشن و در غربت به شهادت برسن.
مثل شهید رحیمی، مثل شهید محمد بروجردی و ...


اما همسر شهید هم حقیقتا شخصیت برجسته ای دارن.
اینکه حاضر شدن چندین بار برای تبلیغ اسلام و صدور انقلاب، کل خونه و زندگی شون رو بفروشن و برن یه کشور غریب، از صفر زندگی رو شروع کنن، واقعا روح بزرگی میخواد.
با سه تا بچه قد و نیم قد، همپا و هم راه شوهرشون بودن هم در کارهای خانه فرهنگ و مراوده و صحبت با خانم های محلی هم برای کارهای ریز و درشت روزمره مثل غذا پختن برای کارمندان و مهمانهای خانه فرهنگ.

چقدر شب آخر قبل از شهادت و شب‌بعد از شهادت شوهرشون، مظلوم و غریب بودن. چقدر خون‌دل خوردن....

قلم نویسنده هم خوب بود
و خیلی واقع گرایانه روایت شده بود. سختی ها و کاستی ها و دلخوری ها و گلایه ها به جای خودش گفته شد و یک زندگی واقعی رو به تصویر کشید.

در عین حال می‌شد رشد همسر شهید و فداکاری هاشون رو هم در کتاب دید و احساسات درونی و چالش هاشون با نوع شغل و ساعت کاری شبانه روزی همسرتون هم صادقانه نوشته شده بود.



برشی از کتاب رسول مولتان:

پس از مراسم و سر زبان افتادن نام خانه‌ی فرهنگ ایران، تهدیدات شروع شد. پاکستان به خاطر بافت فرقه‌گرا و قبیله‌ای، شرایط مناسبی برای ایجاد تفرقه داشت. تمرکز فعالیت‌های علی هم روی وحدت شیعه و سنی بود. وهابی‌های فعال در منطقه، همه فعالیت‌های خانه فرهنگ را زیر نظر داشتند. هرچه علی بیشتر شیعه و سنی را کنار هم قرار می‌داد، بر تعداد و شدت تهدیدهای جانی وهابی‌ها افزوده می‌شد. البته علی اصلا این مسائل را در خانه مطرح نمی‌کرد و با من درمیان نمی‌گذاشت. من از حرف‌ها و رفتارهای مراجعین می‌فهمیدم که خبرهایی هست.

خانم‌هایی که به دیدنم می‌آمدند سعی می‌کردند متقاعدم کنند که از پاکستان برویم. آن‌ها اصرار می‌کردند:
«آقا رو از اینجا ببر، ما لیاقت ایشون رو نداریم، آقای رحیمی با خودش یه انقلاب آورده، رفتار خوبی با شما نمیشه.»

صفحه‌ی ۱۰۱ کتاب رسول مولتان


نسخه صوتی و الکترونیکی این کتاب رو میتونید از فراکتاب تهیه کنید.


این پست رو برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتم.

همسر شهیدچالش مرور نویسی فراکتابفراکتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید