کتاب ماه و پروین رو چند ماه پیش صوتی گوش دادم و بعد از اتمامش تصمیم گرفتم چاپیش رو هم بخرم و دوباره چند روز پیش برای بار دوم صوتی گوش دادم به بهانه پویش کتابخوانی مادران شریف.
داستان کوتاه و روان و عاشقانه ست
ماجرای یک دختر و پسر پاسدار که هر دو دنبال کار برای انقلاب هستن و توی سپاه البرز با هم همکارن.
پسر داستان یک روز از طریق نامه از دختر خانم خواستگاری میکنه و این میشه شروع ماجرای عاشقانه زندگی شون.
این کتاب چندتا نکتهی برجسته و متفاوت از بقیه کتابها برام داشت.
اول مشکلات خانواده دختر خانم و ازدواج مجدد پدرشون و اینکه مادرشون سرپرست خانوار شدن و با خون دل تنهایی بچهها رو به ثمر رسوندن.
مسئله ی دوم اینه که دوران زندگی مشترک شهید و همسرشان خیلی کوتاهه طوری که دخترشون سمیه بعد از شهادت پدر، به دنیا میاد و روی پیشبند سیسمونیش این جمله رو گلدوزی میکنن:
من فرزند شهیدم
روی پدر ندیدم …
و اما مهمترین وجه تمایز این کتاب با بقیه کتابهای همسران شهدا، اینه که خیلی صریح و بی تعارف از چالش های همسر شهید بعد از شهادت شوهر، صحبت کرده
رفتار زن های فامیل و دوست و همسایه
و از اون بدتر رفتار مردهای متاهل همسایه و …
حتی وقتی بنا بر توصیه حضرت امام، ایشون مجددا در ۱۹ سالگی ازدواج میکنن، بازهم حرف و حدیث های پیرزنهای همسایه ادامه داره و …
یعنی بعضی از چیزها انگار اصلا تا حالا توی کتابها گفته نشده و ما واقعا نمیدونیم همسران شهدا، بعد از شهادت شوهرشون چه سختیهایی رو به تنهایی تحمل میکنن و فرزندانشان رو با خون دل بزرگ میکنن…
خوندن یا شنیدن این کتاب رو به همهی علاقهمندان به کتابهای دفاع مقدس و خانواده شهدا پیشنهاد میکنم و به نظرم کتاب متفاوت و کم نظیری هست توی این فضا به خاطر صحبت بی پرده درباره چالشها.
کاش بقیه کتابها هم بیشتر به دوران زندگی همسر شهید بعد از شهادت شوهر میپرداختن و کتاب با شهادت شهید تموم نمیشد.
البته که طبیعیه خیلی از همسران شهدا به خاطر مسائل شخصی و خانوادگی دوست نداشته باشن درباره چالشها و مشکلات مختلفی که داشتن صحبت کنن، ولی به نظرم برای ثبت در تاریخ، نگارش این مدل کتابهای صریح و بدون روتوش، لازمه.
برشی از کتاب ماه و پروین:
چند روزی خودم را به کارهای خانه سرگرم کردم ولی بالاخره کاسهٔ صبرم لبریز شد و به سراغ کتابهای قدیمیام که همراه جهازم آورده بودم رفتم. عصر که جلال از سر کار آمد چهارزانو روبهرویش نشستم و شروع کردم به تعریف یکی از رمانهایی که قبل از ازدواج با ناهید خوانده بودم. بعضی قسمتهایش را ریزبهریز به یاد داشتم و بعضی دیگر را نه!
جلال پای نقلم نشست و از ابتدا تا انتهایش را گوش داد. بعد سؤالهایی پرسید که مسلم شد با دل و جان حواسش به من است. باهم کمی قصه را زیرورو کردیم و حتی خودمان را جای نویسنده گذاشتیم و گفتیم که بهتر بود نگارنده چگونه به کتاب پایان میداد. این شد روال زندگیِ هر شب ما! به این نحو جای خالیِ تلویزیون را با کتابخوانی پر میکردیم.
وقتی جلال از علاقهٔ من به کتاب و مطالعه آگاهشد به انباری رفت و از میان خنزروپنزرها دو کارتون بیرون کشید و به اتاق آورد.
- بفرمایید پروین خانم! این هم کتابهای من. ببین کدام را میپسندی.
بیشتر کتابها دینی و مذهبی بودند. صحیفهٔ سجادیه، اصول کافی، توضیح المسائل، مفاتیح الجنان، نهج البلاغه و... .
چند تایی هم کتاب سرگرمکننده مثل داستان راستان و آیین همسرداری ابراهیم امینی و داستان پیامبران در میانشان به چشم میخورد که مناسب روحیه و موقعیت من بود.
قرارمان این شد که هرکتابی را دوست دارم بخوانم و وقتی همسرم به خانه آمد خلاصهاش را برایش بگویم. چه شیرینی لذتبخشی! اینکه بهانهای برای صحبت داشتهباشی و همسر دوستداشتنیات در تمام این مدت زل بزند به چشمهای تو و به بهانهٔ کتاب و کتابخوانی تو را به حرف بکشاند.
نسخه صوتی کتاب ماه و پروین رو میتونید از فراکتاب دریافت کنید.
این پست رو برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتم.