پلوتون
پلوتون
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

چالش کتابخوانی طاقچه: دختری که به اعماق دریا افتاد

برای آخرین ماه چالش کتابخوانی طاقچه و کتابی که در طبیعت اتفاق بیافته من کتاب دختری در اعماق دریا رو انتخاب کردم و به جرئت می‌تونم بگم بهترین کتابی بود که در سال ۱۴۰۱ خوندم. ژانر کتاب فانتزی و عاشقانه است اما اگه هدف آخرین چالش ماه طاقچه رو درست متوجه شده بودم در پاسداشت از طبیعت هیچ کتابی به اندازه این کتاب البته در خلال داستان و نه گل‌درشت و شعاری و خسته‌کننده به ما نشون نمیده خودخواهی و زیاده‌خواهی ما انسان‌ها با طبیعت بخشنده و زیبای اطراف‌مون چه کابوس‌ها و پیامدهای وحشتناکی رو باعث میشه!

داستان از همون صفحه اول شروع میشه؛ افسانه‌ها میگن فقط عروس واقعی ایزد دریاهاست که خشم اون رو فرو می‌نشاند و ... ما از همون پاراگراف اول پرتاب میشیم به دل افسانه‌ها و باورها و داستان‌های جذاب شرقی. شاید هیچ‌کس به اندازه ما شرقی‌ها به قدرت و جادوی افسانه‌ها و قصه‌ها باور نداشته باشه و هزار و یک شب که مادر همه داستان‌هاست و ریشه در شرق داره گواه این مطلب باشه و کتاب دختر دریا هم در ادامه همون باور و نیاز قوی شرقی‌ها به داستان‌ها نوشته شده. قهرمان قصه ما نه زیباست و نه مهارت جادویی و خاص جالب توجه‌ای داره و در طی داستان بارها به این نکته اشاره میشه اما اون به معجزه قصه‌ها باور داره و میدونه هیچ جادو و قدرت و نیرویی بالاتر از کلمات نیست! و البته که همین جادو هم در آخر یک کابوس وحشتناک و تلخ صدساله رو پایان میده و نه تنها انسان‌ها که حتی خدایان رو هم نجات میده! بی‌نظیر نیست؟! مخصوصا برای کسانی که عاشق کتاب‌ها هستند این بخش از داستان یه جلوه درخشان دیگه داره! کتاب خوندن، قصه گفتن، قصه شنیدن نه تنها کار بی‌فایده‌ای نیست که حتی معجزه خدایانه! حتی اگه تو طبق استاندارهای جامعه‌ات نه زیبایی و نه مهارت خیره‌کننده‌ای داری!

توی خیلی از صفحات کتاب، وقتی شخصیت اصلی درباره خدایان و ایزدها حرف میزنه(این بخش پررنگ و مهم باورهای شرقی‌ها از دیرباز تا همین امروز) من خودم رو میدیدم؛ خود مایوس و ناامید و خسته‌ام که گاهی حس می‌کنم حتی خدا(یان) هم فراموشش کردن. و البته خیلی وقت‌ها خدایان قصه هم جوابی نمیدن! و اجازه میدن شخصیت اصلی قصه با شهامت گلایه‌هاش از نیروهای مافوق‌بشری رو بیان کنه اما نویسنده با هوشمندی تمام در فصل‌های بعد داستان بهمون زیرپوستی درباره سکوت و بی‌تفاوتی خدایان کد و سرنخ و دلیل میده.

نکته درخشان دیگه داستان، تسلیم نشدن، دویدن و تلاش کردن و باور به این نکته که سرنوشت چیز از قبل مقدر شده‌ای نیست بلکه این خود ما هستیم که بهش شکل میدیم هست. من خیلی خیلی این بخش ماجرا رو دوست داشتم. چون دیدگاه اغلب ماها طی سالیان به درست یا غلط بر جبری بودن سرنوشت‌مون رقم خورده اما این کتاب به یادمون میاره ما انسان‌ها اون‌قدرها هم بی‌اراده و ضعیف نیستیم و حتی تصمیم‌ها و انتخاب‌های کوچک هم میتونن سرنوشت‌ساز و تغییرآفرین باشن و چه خوب اگه ما هم به جای تسلیم و پذیرفتن یه سرنوشت تلخ که خلاف رویاهامون هست تا جایی که میتونیم برای آنچه که رویامونه بجنگیم و بدوییم!

کتاب آموزنده و یادآور فرهنگ ایثار، فداکاری و خانواده‌دوستی و محبت شرقی‌ها هم هست. اونم به شکلی لطیف و باورپذیر. به شخصه این قسمت ماجرا هم دلم رو گرم کرد! درسته که فقط یه کتاب تخیلی بود! اما حالا بخش قصه‌دوست وجودم بهم دلداری میده حتی افراد درگذشته‌ای که دوستشون داریم هم بعد از مرگشون مواظب ما هستند...

‌و اما ماجرای کتاب! سال‌هاست طبیعت بر مردم خشم گرفته و هرسال طوفان‌های شدید دریایی جان و مال مردم رو تهدید میکنه. مردم برای آرام کردن خشم طبیعت و ایزد دریاها هرسال زیباترین دختر رو به دریا به عنوان عروس پیشکش میکنند. این دخترها گاهی از روستاهای کوچک و گاهی حای از پایتخت انتخاب میشن اما طبیعت فقط یک سال آرومه و سال بعد باز همون آش و همون کاسه! افسانه‌ها میگن روزی که عروس واقعی دریا به ملاقات ایزد دریاها زیر آب بره این خشم و ویرانی تمام میشه.

امسال نوبت شین زیباترین دختر روستاست که تقدیم دریا بشه اما شین خودش قبلا عاشق شده! عاشق برادر مینا. عشقی ممنوعه و در لحظاتی آخری که قراره به دریا انداخته بشه نمی‌تونه سرنوشتی که بهش دیکته شده رو بپذیره و پسری رو که دوست داره در آغوش می‌کشه! چیزی که خلاف قوانینه! و اژدهای ایزد دریاها که برای بردن عروس دریاها اومده رو خشمگین می‌کنه. مینا دختری که عاشق برادرشه؛ همون برادری که شین عاشقشه به خاطر برادرش فداکاری می‌کنه و با جلب توجه برای اژدها خودش رو به جای عروس مقدر شده به دریا تقدین میکنه و از اینجا یک سفر مهیج، جذاب، پر از موجودات جادویی مثل اژدها، پر از باورها و افسانه‌های شرقی، پر از خدایان جذاب و جنجالی و پر از شخصیت‌های خواندنی آغاز میشه! ترکیبی که من رو یک شب تا صبح یک‌نفس بیدار نگه داشت تا کتاب رو تمام کنم و به معنای واقعی کلمه علاوه بر جذابیت آموزنده هم بود! با یک پایان شیرین که البته برای یک ایرانی محبوس در بحران دیگه خیلی دراماتیک بود و شاید اگه کمی تلخ‌تر بود بهتر بود. ؛)

شوخی کردم! واقعا پایانش هم میتونه جز نقاط قوتش باشه مخصوصا اگه دلتون یه داستان گرم و شیرین می‌خواهد وسط مصیبت‌هاتون این کتاب خود خودشه!

از خوندن این کتاب واقعا راضی‌ام! بهش پنج ستاره میدم! و بله! البته که به بقیه هم پیشنهادش میکنم! عشق داره، جادو داره، ماجراجویی داره، قهرمان نوجوان و زنانه داره، تجلیل از دوستی و فداکاری و تلاش و شجاعت داره و خب چی از این بهتر! سالم به رنگ دریا تموم شد و از کتاب‌هایی بود که طعم خوشش حالاحالاها زیر زبونم می‌مونه.

لینک خواندن کتاب در طاقچه:

https://taaghche.com/book/140543
چالش کتابخوانی طاقچه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید