آیا تابحال از خود پرسیدین چرا زمانی که به چیزی می رسید ابتدا خوشحال هستین و بعد براتون آن چیز عادی می شود و منجر به ملال می شود ؟
در روانشناسی، احساس ناخوشایندی یا ناراحتی و حالتی از خُلق با مشخصهٔ غمگینی و نارضایتی و گاهی بیقراری و بیتفاوتی به محیط را مَلال (dysphoria) میگویند. فرد دچار ملال را نیز مَلول (dysphoric) میگویند. نشانههای ملال در جریان افسردگی و اضطراب مشاهده میشود.
وقتی عمیق فکر میکنیم تمامی ما در فصلی از زندگی که دچار دردی بودیم حرکتی رو انجام دادیم :
تمام اینهارو گفتم که عمیق فکر کنید و بدونید که درد عاملی است برای حرکت .
پاسخ به این سوال بنظرم کاملا شخصی است و هرکسی بایستی مسیر شخصی خود را پیدا کند ، اما الان که اینو میدونیم شاید با حال بهتری بتونیم زندگی کنیم و خود را سرزنش نکنیم که چرا این حال سراغ ما آماده است .
اگر درد تنهایی مارو به سمت عشق حرکت داده است و حالا در کنار عشق به ملال رسیده ایم ، شاید باید به این فکر کنیم که راه حل هایی قبلی پاسخگو نبوده و ما باید با بروزرسانی رفتار ها و کارهامون باز دوباره به مسیری جدیدی فکر کنیم که در کنار عشق دوباره درد خود را رفع کنیم
اما اینبار دیگر میدانیم که ممکن است دوباره دچار ملال شویم
و این یعنی هر روز رشد و حرکت .....
همان طور که فصل ها دچار درد می شوند و با هدف رشد حرکت میکنند ابتدا بهار به ملال می رسد و تابستان می شود ، تابستان به ملال می رسد و به پایز می رسد ، پاییز به ملال می رسد و زمستان می شود و زمستان به ملال می رسد به بهار می شود