از مدتها پیش تو ذهنمه کارت اهدای عضو بگیرم سایتها رو سرچ می کنم تابالاخره اونی که دنبالش بودمو پیدا میکنم کادر نام ونام خانوادگی رو پر میکنم همه مشخصات که کامل شد میرسم به اینکه آیا بافت ونسوج رو هم اهدا می کنید یهو دلم میگیره انگار جنازه خودمو روبروم می بینم که یکی یکی قلب وکبدودیگر اعضام رو در میارن یهو گریه ام میگیره دستام میلرزند اشک چشامو پر کرده نمیتونم بقیه فرم رو پر کنم وای اگه در اون روز مادرم زنده باشه چی برسرش میاد چه حالی میشه گریه امونم نمیده دلم به حالش میسوزه ولی من باید این فرمو پر کنم یهو به خودم میام به مادری فکر میکنم مدتها منتظر پیوند اهدایی برا فرزندش هست به یاد اون کودکی میوفتم که از بدو تولد یه روز خوش ندیده همش مریضیو درد ،بایادآوری خوشحالی اونا تند تند بقیه کادرها رو پر میکنم درآخر کارت مخصوص اهدای عضوم آماده میشه با نگاه کردن به کارت تموم اون خانواده هایی که بااین اقدام من خوشحال میشن رو تجسم میکنم چقدر شادند چقدر دلشون به زندگی گرم میشه رو میبینم از شادی اونا تو پوستم نمی گنجم .
خدا خودش این همه نعمت برامون ارزانی داشته بی منت وبدون هیچ چشم داشتی،چی میشه داده های خودش رو درراه خودش اهدا کنیم تازه اونم وقتی که استفاده اش رو کردیم ودیگه به کارمون نمیاد.
تو فکر کن به مادری که هیچ کاری واسه نجات بچه اش از اون همه درد برنمیاد چی میشه تو نجات گرش باشی .
فکر کن یکی نه جونش درمیاد که از درد خلاص بشه نه دردش درمون میشه که یه روزِ خوش ببینه.
اگه بااونی که خدا داده و زیر خاک دیگه به دردم نمیخوره بتونم جون چند نفرو نجات بدم وچندین خانواده رو از فلاکت نجات بدم چرا این کاررو نکنم
حالا وقتی به اون خانواده ها فکر میکنم انگار کل قشنگیای دنیا مال منه.راحت نفس میکشم
اهدای عضو بیماران چشم انتظار
خیلی وقت بود میخواستم این متنو بنویسم بالاخره موفق شدم ...