عزیزم، چقدر دلم تنگ شده برات
چقدر دلم غش میره برات
صدات،نگات،......
دلتنگی همیشه صدا ندارد، اما گاهی بلندتر از هر صدایی در دلمان میپیچد. مثل وقتی که در شلوغی روز، ناگهان یاد کسی میافتیم که حضورش همیشه آرامشبخش بود. همان لحظه که بیخبر از همهچیز، یک جای خالی در قلبمان حس میشود. نه به خاطر چیزهای بزرگ، بلکه برای تمام لحظههای کوچکِ مشترک که دیگر در کنار هم نیستیم.
دلتنگی، آن چیزی نیست که در نگاه اول دیده میشود. این احساس، در سکوت خودش مینشیند و گاهی از هر حرف و کلمهای پررنگتر میشود. مثل یک نگاه کوتاه، یک لبخند ناتمام، یا یک یادآوری از چیزی که دیگر در کنار هم تجربه نمیکنیم. اینها همه بخشهایی از زندگیاند که برای ما مهمتر از هر چیزی هستند.
در این روزهای شلوغ و پر از رفتوآمد، گاهی یادآوری همین لحظههای ساده میتواند به ما کمک کند تا دوباره ارزش واقعی روابطمان را درک کنیم. یاد بگیریم که گاهی سکوت، از هزار کلمه بیشتر سخن میگوید.
و دلتنگی شاید همان پیامی باشد که زندگی برای یادآوری نزدیکی واقعیمان به همدیگر به ما میدهد. شاید هیچ چیزی در دنیا قشنگتر از همین لحظههای ساده نیست که در دلشان عشق و محبت پنهان شده.