
وقتی سالها پیش در پژوهشگاه کار میکردم، بارها با افرادی مواجه شدم که عنوان «دکترا» را در فرمهای رسمی وارد میکردند، اما حتی بلد نبودند یک سایت ساده را باز کنند یا به جای وارد کردن ایمیل، در فرم نوشته بودند: .www از آن روزها سالها گذشته، اما امروز جامعهای داریم پر از مدارک تحصیلی… و در عین حال، خالی از شعور ارتباطی.
در مسیر تحقیقاتیام، با افرادی که در حوزه روانشناسی فعال بودند—از وبلاگنویسها تا مدیران کانالهای آموزشی—در ارتباط بودم. اما تهِ این تجربهها، در بیشتر موارد به این نتیجه رسیدم که:
آدم میتواند بالغ باشد، تحصیلات عالیه داشته باشد، باهوش و حتی موفق باشد… اما همچنان بیشعور باقی بماند.
و این برای من هیچوقت عادی نمیشود. چون اگر نه هوش، نه تحصیلات، نه سن و سال و نه تجربه، شعور نمیآورد—پس واقعاً با چه معیاری باید دنبال شعور در آدمها گشت؟
از همینجا بود که ایدهی بررسی دقیقتری دربارهی «مدرکگرایی» و فاصلهی آن با بلوغ انسانی و اجتماعی، در ذهنم شکل گرفت. که به زودی اینجا منتشرش می کنم .