soheil dourandish langaroodi
soheil dourandish langaroodi
خواندن ۸ دقیقه·۱ سال پیش

اولویت های ملی جوانان ایرانی چیست و چه باید انجام شود؟ (پارت 1)

وقتی ما از اولویت های ملی یا National Priorities در ایران صحبت می کنیم متاسفانه دچار یک دوآلیسم می شویم چراکه اولویت های ملی نسل جوان ترقی خواه و نواندیش (نسل Z) با اولویت های ملی-مذهبی(شیعی) ج.ا و نسل پیر حامی آن کاملا متفاوت است.

در اولویت های ملی نسل جدید شاید حرفی از ظلمی روا داشته شده به مسلمانان روهنگیا که فاقد ریشه فرهنگی- دینی خاص با ایرانیان و مردمان خاورمیانه اند نباشد اما در اولویت های ج.ا این مسئله وجود دارد، در اولویت های ملی نسل جدید شاید سوگند به کتاب آسمانی برای استاندار/شهردار شدن در استان ها/شهرها فاقد ارزش بوده و زیاد مسئله حیاتی نباشد ولی برای علمای مسلمان سنی و شیعه که پشتوانه های دینی ج.ا هستند این مسئله حائز اهمیت است، در اولویت بندی ملی نسل جدید محیط زیست و اینترنت حرف اول را می زنند اما نهادهای امنیتی ج.ا نگاه مثبتی به فعالان محیط زیست و دیجیتال ندارند، نسل جدید به دیپلماسی فعال نظامی و داشتن یک آرتش ملی گرای قوی بیشتر از دیپلماسی نظامی نیابتی باور دارد، در اولویت بندی ملی این نسل حرفی از "دین و لزوم وجود آن در دولت مرکزی و محلی ایران" به چشم نمیخورد اما ج.ا نگران نفوذ افراد به گمان خود "غیرمذهبی" به سطوح فرمانداری ها، وزارتخانه ها، بخشداری ها و شهرداری هاست؛ بنابراین ما در ایران دو جناح بندی فکری داریم: حاکمیت و نسل جدید (نسل Z)

داشتن صنایع پویای استراتژیک و منتخب(آنانیکه در توان سرزمینی ماست)،داینامیک بود عمران شهری و روستایی، حرکت به سوی کشاورزی متمرکز و فرامدرن ماشینی، تجارت با دولت های لیبرال مانند لیتوانی، ژاپن و اتریش، وجود آزادی های فردی متمایز با معیارهای اسلام شیعی مدنظر حاکمیت در جامعه و .. قطعا از اولویت های جمهوری اسلامی نیستند اما شاید در صف آنچیزهایی که نسل جوان و مدرن ایران میخواهد باشند.

بعنوان یک جوان ایرانی آنچه برای من اهمیت دارد به شرح زیر است:

  1. حرکت به سمت تمرکز زدایی (در بخش اقتصادی-اجتماعی)
  2. اصلاح وضعیت نیروهای نظامی (که به معنای واقعی کلمه فاجعه است) و خرید تسلیحات نوین غربی و شرقی (از جمله در بخش ستون زرهی و هوابردها) بصورت قانونی و هویدا (برای مثال تانک های کره ای، هواگردهای آمریکایی و جنگنده های چینی، روسی و فرانسوی)
  3. ایجاد یک سیستم اقتصادی شبه صنعتی و شبه کشاورزی نوین (در ادامه دلیل اینکه باور دارم ایران باید هم بخش کشاورزی خود را سیو کند و هم بخش صنعتی را متذکر خواهم شد)
  4. تغییر قانون اساسی و ساختار سیاسی با استفاده از رفراندوم در تمامی بندها (من به مانند اصلاح طلبان یا اصولگرایان باور به این ندارم که با اضافه کردن یا کم کردن یک یا دو تبصره می توان تمامی مشکلات حقوقی موجود در قانون اساسی را تغییر بدهیم بلکه تمامی بندها باید بازنگری و تعویض [بازنویسی] ) شوند
  5. رسیدگی به وضعیت سیاسی-اجتماعی اقوامی که ریشه های مشترک با ایرانیان دارند (برای مثال: تالشان آذربایجان،کردهای عراق و ترکیه، بلوچان پاکستان، ترکان اویغور چین، مسلمانان چچن ایچرکا در روسیه، پارسیان زرتشتی هند و ...)
  6. ایجاد زمینه های مناسب برای یک جامعه سکولار و یک حکومت لائیک که در آن اصل تفکیک قوا و تضعیف قوا در صورت نیاز به دست قانون اساسی وجود داشته باشد یا بسان آنچه مصطفی آتاتورک در ترکیه انجام داد خلافت اسلامی (شیعی/سنی) را از حاکمیت ملی جدا کرد

1) تمرکززدایی:

به معنای برقراری ارتباط بدون وجود مرکزیت خاص است. در حالت غیرمتمرکز، برای برقراری ارتباط و انجام یک هدف، مجموعه درگیر به‌طور مستقیم با یکدیگر تعامل می‌کنند و واسطه یا نهاد مرکزی در بین مسیر قرار ندارند.

ما انواع تمرکز زدایی داریم عزیزان که شامل موارد زیر است:

1. تمرکز زدایی سیاسی (به انگلیسی Political Decentralization)

2. تمرکز زدایی اداری (به انگلیسی Administrative Decentralization)

3. تمرکز زدایی مالی (به انگلیسی Fiscal Decentralization)

4. تمرکز زدایی اقتصادی (به انگلیسی Economic or Market Decentralization)

اما در این قسمت نمیخوام به تمرکز زدایی بپردازم بلکه قصد دارم ابتدا سراغ ساختار نظامی امنیتی ایران برم


2) اصلاح ساختار نظامی:

انحلال آرتش، بسیج و سپاه پاسداران و تشکیل یک آرتش ایرانی غیرایدئولوژیک مدرن که هم توان انجام عملیات های نامنظم (آنچه اکنون سپاه قدس بدان مشغول است) را داشته باشد و هم از نظر تعداد تیپ های منظم کلاسیک حرفی برای گفتن در خاورمیانه قرن 21 (که ترکیه و مصر به ترتیب بزرگترین ارتش های آن را دارند) داشته باشد.

این مسئله امری لازم و ضروریست که باید انجام شود؛ خطاب به فرماندهان سیاسی-نظامی ایران باید گفت که آقایان شما باید برای تقویت پایه های نظامی دست به تغییرات بنیادین در چینش بزنید یا باید انتظار ریزش های گسترده و هرج و مرج در تمامی بخش ها را بکشید، این حرف من یک تهدید نیست یک هشدار است.

من دارم به امیران و افسران حقیقتی را می گویم که خودشان بهتر از من آن را می دانند اما دوست ندارند باورش کنند؛ حقیقت اینکه با تانک های چیفتن و T-70 و کرار نمیتوان به جنگ مرکاوا و آبرامز رفت ما به سلاح های مدرن و در ابعاد انبوه نیازمندیم.

همچنین این انشعاب در نیروهای نظامی کشور را ضعیف کرده، از یکسو اقتصاد ایران را درگیر بنگاه های خصولتی نزدیک به ارگان های نظامی-امنیتی ساخته و از سوی دیگر در سیستم نبرد این عدم هماهنگی نظامی هربار تلفات سنگینی به نیروها چه در داخل و چه در خارج مرزها وارد می سازد (بماند که ماجراجویی های غیرضروری خارجی و عدم تعامل داخلی با نیروهای مخالف مسلح به این تلفات افزوده). بی پرده می گویم که راه باریک مدرنیزاسیون آرتش از یکپارچه سازی نیروهای نظامی - امنیتی می گذرد و بس! هرآنچه غیر از این بعنوان دلایل عدم پیشرفت نظامی به یکدیگر میگوییم چیزی جز بهانه های عبث نیست.

برای نشان دادن نسخه های موفق تاریخی مدرن سازی آرتش ها در طول تاریخ می توان به روند تبدیل امپراتوری آلمان به یک ابرقدرت نظامی اشاره کرد.

امپراتوری آلمان متشکل از ۲۷ ایالت بود که بیشتر آن‌ها توسط دودمان‌های سلطنتی اداره می‌شدند. چهار پادشاهی، شش دوک نشین بزرگ، پنج دوک‌نشین کوچک، هفت شاهزاده‌نشین، سه شهر آزاد از اتحادیه هانزا و یک قلمروی شاهی، این ایالت‌ها را تشکیل می‌دادند.

  • بررسی تاریخ نظامی آلمان، بیسمارک:
لتون فون بیسمارک - صدراعظم آهنین آلمان
لتون فون بیسمارک - صدراعظم آهنین آلمان

آنچه بیسمارک انجام داد صرفا ایجاد وحدت سرزمینی از طریق لشکرکشی های مداوم نبود، وی اندیشه "ژرمن" را که در ژن، خون و رگان آلمانی زبان ها به حالت خفته بود بیدار کرد؛ روند این بیداری ابتدا با پیروزی بر دانمارک در 1864 سپس بر امپراتوری اتریش در 1866 و در نهایت بر امپراتوری فرانسه در 1871 تکمیل گردید.

بیسمارک با جلب نظر انگلیسی ها که از عملکرد فرانسوی ها در طول جنگ ائتلاف اروپایی علیه مکزیک (1868-1862) ناراضی بودند و ایتالیایی ها که از حمایت ناپلئون سوم از کاتولیک ها و دخالتش در امورداخله کشورشان به ستوه آمده بودند، توانست امپراتوری فرانسه را به انزوا بکشاند و در نهایت آن را به گونه ای درهم بشکند که فرانسوی ها سیستم امپراتوری را کنار گذاشته و به سراغ برپایی جمهوری بروند.

سیستم سیاسی او بر پایه دوری از تنش با روس ها بعنوان خطر شرقی و انگلیسی ها بعنوان قدرت دریاها، منزوی سازی فرانسه بعنوان خطر اصلی، محوریت آلمان بعنوان دولت مرکزی اروپا و تجارت فعالانه با تمامی ملت های اروپایی استوار بود؛ وی گرچه اصلاحات سوسیالیستی را در 1878 برای کاهش قدرت کلیسا کلید زد اما خود را وابسته به هیچ جناح سیاسی نمی دانست و همواره مرام سیاسی خود را "خادم ملت ژرمن بودن" معرفی می کرد.

ببینید اینجا اولین مورد اختلاف پیش میاد:

ما ایرانیان در میان سرداران سپاه پاسداران، امیران ارتش ج.ا و افسران اطلاعاتی، فردی را نداریم که خود را "خادم مردمان ایرانی تبار" بداند بلکه ایشان خود را "خادم امت مسلمان (ترجیحا امت شیعی)" می دانند.

از دید امیران ارتش مسائل ملی مانند موضوع بلوچان ایرانی تبار پاکستان (اکثرا سنی) اهمیتی ندارد اما به مسلمانان روهینگیا در میانمار اهمیت نشان داده می شود، از قیام ملت مسلمان چچن حمایت نمیشه اما از قیام مسیحیان فلسطین حمایت کامل می شود! خب این مسئله خیلی حیاتیست؛ سرزمین ما ایران در قرن 21 هنوز یک "بیسمارک" در میان نیروهای نظامی-اطلاعاتی خود ندارد.

تمام فرماندهان ارشد پساانقلاب 57 در ایران، از چمران گرفته تا صیاد شیرازی، هیچکدام مسئله "خون و تبار" براشون اهمیت نداشت در بهترین حالت میشه به متوسلیان اشاره کرد که در همان ابتدا توسط فالانژهای لبنان دستگیر و بعدا مفقود الاثر شد (وی به احتمال زیاد کشته یا به اسرائیلی ها تحویل داده شده است).

در وضعیت کنونی امیران سپاه پاسداران بیشتر به دنبال این هستند تا مجموعه اقتصادی "خاتم الانبیا" و مجموعه سیاسی-فرهنگی "موج" رو تثبیت کنند، خبری از توسعه نظامی نیست!

تمرکزی در میان "پیرمردها" وجود ندارد، درخواستی برای دریافت سلاح های جدید خارجی با ارزش ثبت نمی شود و بدتر از همه "پیرمردها" با دو خائن همیشگی قرارداد خرید تسلیحات بسته اند.

روسیه به تازگی قرارداد خرید سوخو ایران رو بلافاصله بعد از دخالت اسرائیل ملغی کرده و چین از تحویل تانک به ایران خودداری می کند، در چنین شرایطی چه لزومی دارد مدام وزیر دفاع کشور با همتایان روس و چینی دیدار داشته باشد وقتی جایگزین هایی مثل ایتالیا، فرانسه، ترکیه و هند موجود هستند؟

نتیجه گیری:

  1. به "یک" ارتش متحد، ایرانی مسلک، مجهز به تسلیحات نوین نیاز داریم که درعین حال هم توانایی عملیات نظامی کلاسیک داشته باشد و هم توانایی عملیات های نامنظم در ابعاد گسترده در سراسر جهان را دارا باشد
  2. به "بیسمارک" نیاز داریم
  3. به یک "مانیفیست" غیردینی، غیر ایدئولوژیک و حرفه ای نیاز داریم
  4. به مقبولیت جهانی برای انجام عملیات های ویژه نظامی در سطح جهانی نیازمندیم و این امر تنها با دیپلماسی درست امکان پذیر است



قانون اساسیملتملی گراییایران
English translation student, informal English translator, author, Environmentalist & green sustainable development supporter
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید