هاییی. امروز رفتیم بیرون باید کفش میخریدم و مدرسه ی "قصه های مجید" و دیدیم. خرابه است. واییی قشنگ انگار جن زدهاست. این تابلوعم یادگاری مینویسه روش هرکی میاد. شب اومدیم قشنگ انگار روح داشت.
وای:(من نمیرم مدرسههعه.
خببببب. ببین تو این مدرسه ی فاکی همه میخوان ریاضی دان شن.تیزهوشان مضخرفه.
چرا واقعا
شام خوردم برگشتم.
هم. چرا این کتابه تموم نمیشه. وای شت چندروزه دارم قهوه و لیمو برای لاغری میخورم. مزه ی ععععععن میدههه. هردفعه میخوام بالا بیارم.
قفل رمزدار خریدم واسه چرخمممممممم. یاه یاه.
زک فاکی، دلم تنگته:(.
*سرعت تغییر مود*
.....
ویوی تراس تو اتاقم<<<<<<<<
(چرا اجر ویوشه؟)
چرا باید تا دو و نیم تو مدرسه باشم؟
شت فردا باید برگشت پیاده بیام. و شاید روزای بعد رفت و برگشت.
هیچکیو تو مدرسه نمیشناسمممممم.
نمیخواممممممممم><
دازای>>>>>>
(خطر اسپویل)
پسرمو کشتنننننننننننننن???
چرا دونفر که شیپن باید همو بکشن؟؟؟؟؟ چرا کراشم باید کراشمو بکشهههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اسپری بدنم که بو سیگار میده>>>>>
بین بایسکشوال بودن و آسکشوال بودن گیر افتادم<<<<
شت. شوچیتا?????
چرا کانال ایتای مورد علاقم تعطیل شد؟ هعب.
من بافت میخوام. اصن میرم گمشم.