جواد دهقانی
جواد دهقانی
خواندن ۸ دقیقه·۱ سال پیش

بخدا لازمش داری

میگه ماشین زمان دارم !!! برو هر جایی از گذشتت رو که میخوای ، عوض کن !!!
به نظرتون نمیخواد کلاهم رو برداره ؟☹️
به نظرتون نمیخواد کلاهم رو برداره ؟☹️


مگه میشه ؟! مگه داریم ؟!

یه دانشمند مو سیخ سیخیه دو زنه ، گفته حتی اگه بتونی با سرعت خییییلی غیر مجاز برونی ، بازم فقط میتونی گذشته رو ، مشاهده کنی؛ نه اینکه عوضش کنی !!!

میگه : میشه ، ماشینش رو دارم ، خوبشم دارم. امتحان کن !!!

با یکم دلشوره بالاخره میگم باشه . آخه ما فقیر فقرا ، همش فکر می کنیم الانه که یکی سرمون کلاه بذاره یا کلاهمون رو برداره . راستی چرا بعضیا سر آدم کلاه میذارن و بعضیای دیگه میان برش میدارن ؟ قانونا باید بعد از این نقل و انتقال کلاه، نه خانی بیاد و نه خانی بره . پس چرا نتیجه جابجا شدن کلاه ، بر سرِ خاک بر سرمون ، میشه بدبختی ؟!

به هر حال ، سوار میشم .

این یارو همون ازکیه
این یارو همون ازکیه


میگم : چرا ماشینت بوی جوراب گندیده میده ؟

میگه : بوی گذشتته !!!

راست میگه . گذشته من از معجونِ مرکبِ بوی جوراب و ماهی متعفن و سگ گندیده هم بد بوتره .راستی چرا برای بوها اسم نداریم ؟! مثلا برای مزه میگیم تلخ و شیرین و شور و ... ولی برای بو چی میگیم ؟ چرا بازم میگیم تلخ و شیرین و ... . کی تا حالا بو رو مزه کرده ؟ جالبه که منظور هم رو هم می فهمیم !!!

القصه، منِ گوش پیچ شده مونده بودم که کجا برم . نه اینکه ندونم کجا و کِی گند زدم ؛ فقط نمیدونستم کجا و کِی بیشتر گند زدم .

میگه : بذارش رو حالت اتومات ، خودش میبردت بهترین جایی که میتونی عوضش کنی !!!

عجب !!! اتومات ؟!

باشه . برو ببینم کجا میبری ما رو .

هی چشمک میزنه . انگار حالا ثابت کرده که موثره . وایسا بابا ! اینقدر تند نرو . اول برادریت رو ثابت کن ، بعد هی چشمک بزن.
هی چشمک میزنه . انگار حالا ثابت کرده که موثره . وایسا بابا ! اینقدر تند نرو . اول برادریت رو ثابت کن ، بعد هی چشمک بزن.


انصافا اگه دست خودم بود ، شاید میرفتم مادر بزرگ مرحومم رو می دیدم . خیلی گل بود بخدا . میگن موقع مرگش داشته به من فحش میداده که چرا بازم سر موقع نرسیدم . از اون فحشهای آبداری که کلی کاف و سین توش داره . روایته که حتی یکی از فحشهاشم بخاطر معطلی ناشی از عدم توانایی در ادای حروف سین و کاف، نا تموم مونده ( آخه بنده خدا تازه داشت برای بار سوم دندون در میاورد ). حالا خدا دیگه عالمه که تو فحشش ، چی رو کجا میخواسته حواله کنه.

بگذریم .

شایدم میرفتم با چوب میزدم تو سر سگی که تو هفت سالگی پاچم رو گرفت . نه بخاطر دندوناش . بخاطر سه سال تحقیری که به من تحمیل کرد . راستی ، خیس کردن شلوار در مواقع شکار یا فرار ، چه دردی رو از اجدادمون درمون می کرده که در طول تکامل با دقت ژنهاش رو به همه نوادگانشون منتقل کردن ؟

لعنت به شیطون !!! فکر کنم یا اتومات این ماشین عوضیه یا شانس من کجکیه .

اومدم اینجا ؟!

درست وسط یکی از بدترین لحظات عمرم ؟!

خدایا ! خدایا ! چقدر بهش گفتم وسایل ایمنی بپوش .

باد مینداخت تو قبغب گُندش و میگفت:

«واسه اوستا ، اُفت داره ».

مرده شور ببردش . با اون تُنبونِ زوار در رفتش و اون زیر پیرهنی از جنگ گذشتش .

همچین قبل از بالا رفتن از داربست سبیلش رو تاب میداد و یه پوز خند زشت کنار لبش میزد که انگار داره به گرانش زمین میگه زکی ، اگه تونستی منو بنداز !!!

آخه بگو مرد حسابی ، زنهای طناب باز که تعریف میکنن و ما ندیدیم ، با اون هیکل ظریف و اون انعطاف بدنی که دارن و ما ندیدیم ، موقع طناب بازی از وسایل ایمنی استفاده میکنن که البته ما ندیدیم . نکنه فکر کردی با اون شکم گنده و اون زیر پیرهن سوراخ سوراخت که از دور شبیه یوزپلنگت میکنه ، از نژاد گربه ای ؟ والا گربه ها هم باسبیلشون فقط تعادلشون رو حفظ میکنن . بخدا سبیلشون نقش اِیر بگ نداره ها .

لعنت خدا بر شیطون .

آخه من که همه وسایل ایمنی رو خریده بودم و برات گذاشته بودم.

هی گفتی اُفته ، اُفته ، تا اُفتادی و شَر‌ِّت دامنِ منِ بدبختو گرفت .

افتاد و شیر ِچموش ِبیشه ی ساختمون نیم ساخته ، یهو شد یه موش ِ ملوس ، که دو سر عائله داره و ما شا الله، همه طایفشم انگار وکالت رو در حد کمال خوندن .

منو بگو که دلم واسش میسوخت . هی با نیمچه وجدانم کلنجار میرفتم که ایکاش مجبورش کرده بودم وسایل ایمنی رو استفاده کنه. ایکاش اصلا بهش کار نداده بودم و کلی ایکاش دیگه که توذهنم ردیف میکردم.

حالا دارم چیکار می کنم ؟ هیچی . ماشین زمان ِگور به گور شده منو عدل آورده اونجایی که دارم احضاریه دادگاه رو میخونم که تو چهارخط نوشته:

«کارفرمای محترم ، جناب بدبخت ِبدبخت زاده ، پاشو بیا دیه این مردک چلاق رو بده که بخاطر ترس از اُفت ، اُفتاده زمین و زمینم هر چی تا حالا نگرفته بودتش ، حالا جبران کرده و حسابی زمین گیرش کرده» .

دیه ؟!

من ؟!

به من چه آخه ؟!

من که وسایل ایمنی رو خریده بودم و بهش تحویل داده بودم . تازه اون انگشتِ کلفتِ نخراشیدش رو هم جوهری کردم و زدم زیر برگه تحویل ؟! بخاطر اون مردک که افتخارش خر سواری با شیطون بود ، چرا من بایدتاوان بدم؟!

من ِساده رو باش . فکر میکردم وکیل می گیرم و با دو سه تومن ، سر و ته قضیه رو هم میارم .

از بخت بد من و بخت خوبِ یوزپلنگِ موش نژاد ، گیر یه قاضی دل رحیم افتادیم که معتقد بود باید بیست درصد دیه رو بندازه گردن ِمنِ گردن شکسته ؟!

میپرسی چرا ؟!

اگه میتونی برو از خودش بپرس .

خوب یادمه . جوون بودم و از همینجا بود که دار و ندارم رو دادم به بند باز ِسبیل کلفت و هنوزم نتونستم جون بگیرم .

خوب ، هر چی بود گذشت . بالاخره اونم ناقص شده بود و زن و بچش هم باید تامین میشدن . دیگه چکار میشه کرد .

ولی بذار ببینم ، اون یارو چی گفت ؟

گفت میتونم گذشته ام رو تغییر بدم ؟

خدایا ! اسمش چی بود ؟ گفت هر جا لازمم داشتی اسمم رو صدا کن . اسمش آسون بودا .

آهان ، اَزکی .

اَزکی ! اَزکی ! صداش میکنم . مثل روح ظاهر میشه انگار موهای آبیش رو آتیش زدن .

میخوام بگم که این اوضاع رو میشه تغییر داد ؟ ولی حرفم رو میخورم تا بره پیش بقیه عقده هام . لعنت به این دل ِبی صاحب من که هنوزم برای اون چاقالویِ دست وپا چلفتی میسوزه .

میگه : نگران نباش . فکرت رو خوندم . با اینکه نمیشه جلو اتفاق رو گرفت ، میشه عواقبش رو کم کرد .

اینا و کلی خدمات بیمه ای دیگه رو همین آقای ازکی راحت در اختیار میذاره.
اینا و کلی خدمات بیمه ای دیگه رو همین آقای ازکی راحت در اختیار میذاره.


میگم : نه ، نه ولش کن . اون بدبختم چاره ای نداشت جز اینکه از من شکایت کنه و یه دو زار ده شاهی بذاره تو کیسه ی خانوادش.

میگه :نترس . درسته که اون بیچاره بخاطر بی احتیاطی خودش ، ناقص شده ؛ ولی من طوری اوضاع رو عوض می کنم که به اونم لطمه ای نخوره .

میگم چطوری ؟

میگه بیا سه ماه قبلتر ، اونجا بهت میگم .

یه بیمه ی«مسئولیت در قبال کارکنان » بخر که تو رو به عنوان کارفرما ، در قبال کارکنانت بیمه میکنه و اگه علی رغم رعایت قوانین و تهیه و توزیع لوازم ایمنی مناسب ، بازم اتفاقی برای کارکنانت بیفته و دادگاه بطور کلی یا جزئی تو رو مقصر بدونه ، این بیمه ، پوششت میده . بعد ببین چی میشه .

عجب !!!

یعنی پول دیه ی یوزپلنگ ِ خرس نمای قصه ما رو ، بیمه میده ؟!واقعا بهش میده ؟ مشکلی برای خانوادش پیش نمیاد ؟

تو همین گیر و دار بودم که یهو پریدم وسط « حال» . میگم : خیر سرم داشتم حرف میزدما ؛ ولی کسی نیست که گوش بده.

سرم خیلی درد میکرد و خواستم برم خونه و استراحت کنم .لعنت به شیطون و خرش و خرسوارش که امروز دست از سر من بر نمیدارن . سوییچم کو ؟ تو جیبم بود بخدا.

ولش کن ، حُسن ماشین ارزون اینه که به هیچ کلیدی ،« نه » نمیگه .

اِاِاِ کو ماشینم ؟

باور کن، کار، کارِ همین اَزکیه . این لَکَنته رو هم به ما ندید ؟ کلاهم رو برداشت و سرمو شیره مالید و احتمالا دوباره کلاه رو گذاشته سرم .

چه پر رو هم هست . همونجا وایساده کنار ماشین ِ چیتان پیتانش .

خوب گیرت آوردم . کلاه بردار ِ شیره به سر بمال ِکلاه گذار . حالا نشونت میدم .

میگه : جناب مهندس ، ماشین شما این ماشین گرون قیمت و شیکه که با اثر انگشتتون باز میشه .

مگه میشه ؟! مگه داریم ؟! فقط یه بیمه میتونه اینقدر تو زندگی آدم موثر باشه ؟!


بیمه مسئولیت کارفرما در قبال کارکنان. آدرس درج شده زیر این عکس رو دنبال کنید و از ازکی بپرسید.
بیمه مسئولیت کارفرما در قبال کارکنان. آدرس درج شده زیر این عکس رو دنبال کنید و از ازکی بپرسید.



https://www.azki.com/nano-product/construction-employer-insurance
بسپرش به ازکیبسپرش_به_ازکیگرانش زمینوسایل ایمنی
خدا هست ، پس جای نگرانی نیست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید