ویرگول
ورودثبت نام
تاران ?
تاران ?تو نقاش زندگی خودتی ، قلم نقاشیت و به هیچکس نده
تاران ?
تاران ?
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

کافه ایده

تا حالا شده بخواید داستان بنویسید اما هیچ ایده ای نداشته باشید اما برای من شده ? خاب امیدوارم که شما تجربه نکرده باشید ?

خاب بیا تو ..... گلم ??


فضانوردی که بعد از عبور از سیاه چاله به کهکشانی خاص بر میخورد ......


من از ماه مراقبت می‌کردم ولی فکرشم نمی کردم عروس ماه بشم


دختری که همیشه از مردم ترد میشد هیچکس فکر نمی کرد او یه روز تبدیل به یک شیطان بی رحم بشود .....


پسری که توانایی این را داشته است که ظاهر خود را تغیر دهد و به همین دلیل همیشه ظاهر واقعی خود را در پشت چهره های جذاب پنهان می کند اکنون توانایی خود را از دست داده است و چهره واقعی اش در معرض دید همه است


ناگهان صدای مهیبی می آید و تمام افرادی که در مترو هستند متوجه می شوند که تمام راه های خروج از ایستگاه های مترو بسته شده است ....


از سرکار بر می‌گشتم که در کوچه های تاریک و خلوت پسر جوانی را روی زمین دیدم فکر کردم حالش بد است سریع سمتش رفتم تا کمکش کنم تا بهش رسیدم دیدم قصد دارد خودکشی کند گفتم : نه صبر کن چرا می خوای این کار و کنی

گفت : یه دلیل بهم بده که این کار را نکنم





۷
۱۸
تاران ?
تاران ?
تو نقاش زندگی خودتی ، قلم نقاشیت و به هیچکس نده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید