حکومت عباسیان که از خاندان عباس عموی پیامبر(ص)به شمار میرفتند،توانستد تا پنج قرن بر خاورمیانه و شمال آفریقا حکم برانند و اقوام و ملت های مختلف را تابع خود سازند.دراین مقاله خلاصه و خیلی شسته و رفته به این مطلب خواهیم پرداخت.
عباسیان درسده اول حکومت خود(۱۳۲-۲۵۲.ق)،در اوج اقتدار خود قرارداشتند که البته این شکوهمندی و قدرت بی نظیر را با بهره گیری از وزیران و افراد ایرانی به دست آوردند.درواقع باید گفت که عباسیان به سیاست حکومتی عرب گرایی امویان که عرب را از سایر قبایل و اقوام برتر می پنداشتند،ادامه ندادند و راه امویان را درپیش نگرفتند.البته عباسیان هم قدرت و حکومت خود را به طورکامل به ایرانیان نمی سپردند که شاید اگر دست به این کارنمی زدند،موجب ضعف و انحطاط آن در صدسال پس از بنیانگذاری حکومتشان نمیشد.دو نمونه آن عبارت اند از:کشته شدن ابومسلم به دست منصور(دوره حکومت:۱۳۶-۱۵۸.ق)،و از صفحه روزگار محوشدن خاندان برمکیان- که یکی از پرنفوذترین خاندان های ایرانی به دست هارون الرشید(دوره حکومت:۱۷۰-۱۹۳.ق).همین عوامل یعنی کشته شدن خاندان ایرانی و محوشدن آنها به دست خلفای عباسی،سرآغازی بود برای جنبش های و شورش ها علیه خاندان عباسی که پایان آن برابربود با تشکیل حکومت های ایرانی که دوقرن از دست اعراب رنج های فراوانی را متحمل گشته بودند.در یادداشتی دیگر،به این جنبش ها خواهیم پرداخت.
اما میرسیم به دوره ضعف و انحطاط عباسیان که دراین مقاله تا تشکیل حکومت های ترک تبار در ایران به آن خواهیم پرداخت.
دوره ضعف و انحطاط :پس از صدسال خلافت که عباسیان با تصرف قاره آفریقا و ادامه فتوحات دوره اموی،به قلمرویی پهناور دست یافته بودند،در نتیجه دیگر توان سلطه و حکومت بر این سرزمین ها از زیر دستشان بیرون رفت و با تشکیل حکومت های ایرانی که نخستین آنها طاهریان بود،دیگر خلفا دست بازیچه امیران و شاهان ایرانی شدند.برخی از این سلسله ها همچون صفاریان به جنگ و مخالفت با عباسیان برخاستند اما موفق نشدند حکومت خلفای عباسی را برای همیشه از روی زمین بردارند.برخی از آنها هم همچون آل بویه که یک حکومت قدرتمند ایرانی محسوب میشدند خلفای عباسی را به زندان انداختند و آنها را مطیع اوامر و فرامین خود ساختند،هرچند که درظاهر برای اینکه برای خود مشروعیت کسب کنند وانمود میکردند که فرمانبردار امرا و خلفای عباسی هستند.