بیست وچندسال قبل که #بوسنی شد تلاقی اسلام و کفر سروکله ما یعنی ایرانی ها هم پیدا شد.
از آن حضور چندساله در بوسنی تا قرارداد صلح دیتون فقط یک مستند #خنجروشقایق طالبزاده و آوینی و #خاکستر_سبز حاتمی کیا ماند و خلاص. نظامی ها که آمدند باقی هم کاسه کوزهشان را جمع کردند و برگشتن وطن و بوسنی فراموش شد.
تا چند سال قبل که صدای #مارش_میرا به ایران رسید و خب دوباره سروکله ایرانی ها در بوسنی پیدا شد. چند کتاب هم درباره اوضاع و احوال مردم بوسنی منتشر شد اما هنوز دقیق کسی نمیدانست ما یعنی ایرانیها در آنجا چه میکردیم . از فرماندهان آن موقع که الان هم در راس هستند کسی دست به قلم نشد تا اینکه سال قبل #سورهمهر خاطرات #کاوه_ذاکری را که در واقع روزنوشت هایش از دوسفر به بوسنی بود منتشر کرد.
طبق این خاطرات حضور ایران در آن موقع بیشتر پیشتیبانی بوده که گاهی انگولکی هم به مسایل نظامی میزده اما همغمش رساندن آذوقه و البته سلام به بوسنی ازطریق کرواسی بوده است.
کتاب اگر چه درباره روایت نگاری از فعالیت های ایران خیلی معمولی عمل کرده اما همین هم بعد از دودهه بی خبری غنیمت است و هنوز جای خالی خاطرات نظامیان طراز اول ایران در آن ماجرا خالی است هرچند برخی نکات درخلال این روزنوشت ها آمده اما کافی نیست قطعا