روزی پسری به نام پیتر پارکر تو حیاط خانه اش بود که ناگهان عنکبوتی رادیو اکتیوی او را نیش زد او دردش نیامد او مثل یک مرد قوی جلوی درد ایستاد و بعد از چند روز پیتر قدرت های عجیبی داشت مثل بالا رفتن از دیور سرعتی فوقالعاده سریع و تار زدن و او لباس هایی مخصوص و ماسک مخصوصی پوشید و به جنگ دزد ها رفت در ابتدا دزدی کیف خانمی را زد و مرد عنکبوتی با سرعت زیادی کیف خانم را گرفت به او داد و بعد رفت به جنگ تانوس، شاید الان بگین تانوس کی هست؟ تانوس آدمی پوست بنفش و دستش کریستالی جادویی بود، مرد عنکبوتی به جنگ تانوس رفت در ابتدا مرد عنکبوتی می خواست با مشت بزن تو صورتش اما تا مشت به تانوس نزدیک صورت تانوس شد وایساد بله آیت یک قدر از دستکش های جادویی تانوس بود و یهو مشت خورد تو صورت مرد عنکبوتی اما مرد عنکبوتی نترسید آرام بدان اینکه تنوس بفهمه دست کش او را دزدید و انداخت توس سطل زباله و مرد عنکبوتی کلی تانوس را زد و تانوس شکست خورد پایان.