ویرگول
ورودثبت نام
marshmallow
marshmallow
خواندن ۴ دقیقه·۲ ماه پیش

این بار تولستوی اعتراف میکند!📔

سلام:)

آنا کارنینا شاهکار لئون تولستوی باعث آشنایی من با این نویسنده شد و بعد از این رمان استثنائی و فوق العاده جذاب تمایل من برای خوندن آثار بیشتر لئون تولستوی دوبرابر شد


انتهایی که تولستوی برای داستان هاش در نظر میگیره منطقی تامل برانگیز و بسیار جذابه

انتهای داستان آنا کارنینا با انتقامی سخت از آنا بابت خیانتش به همسر و از طرفی فریب عشق الکسی الکساندورویچ رو خوردن به اتمام میرسه چیزی که حسابی جیگر من رو حال میاره😁

لئون تولستوی شخصیته که برای تمامی کارهاش اندیشه میکنه و دلیل و منطق داره و راه درست رو سعی میکنه با اندیشیدن پیدا کنه.

در کتاب اعتراف تولستوی فرایندی رو توضیح میده که در طی اون بیان میکنه چطوری به جایی که در کهنسالی هست رسیده.


پسری اشراف زاده که در مقطعی از زندگیش به پوچی میرسه و حتی فکر خودکشی و پایان دادن به زندگیش تا مدت ها به خاطر احساس پوچی و بی هدفی گریبان گیرش بوده.

لئون تولستوی هدف زندگیش رو پیدا میکنه اونم در طی بیش از 80 سال اندیشیدن

من میخواهم به خدا برسم میخواهم شبیه او باشم چون خداوند نهایت کمال و زیبایی است

لئون تولستوی از صمیم قلبش به خداوند ایمان داشت و تنها هدفی که برای زندگیش پیدا کرد شبیه خداوند بودن و عشق ورزیدن به او و از طرفی رسیدن به تقرب به خداوند بود یعنی ایمانی که از روی عشق به خداوند باشه.

تولستوی کسی بود که از بچگی با ناز و نعمت رشد کرده بود

در دوره ای از زندگیش حتی ایمانش رو نسبت به خداوند از دست میده

در گذر رمان با دیدن زندگی انسان های روستایی و ایمانی که به خداوند دارن و البته احساس خوشبختی حقیقی بیشماری که در قشر ضعیف و فقیر و کشاور جامعه میبینه تمایلش به رها کردن دنیا بیشتر میشه و ترجیح میده که دل از مادیات دنیایی بکنه.


با کمی تامل در کتاب های مختلفی که تولستوی نوشته از جمله سه شاهکار بزرگش که رستاخیز آنا کارنینا و رمان جنگ و صلح هستن میتونی خیلی راحت شخصیت هایی رو پیدا کنی ک مطلوب تولستوی بودن و در انتهای داستان به سعادت رسیدن

یجورایی انگار تولستوی دقیقا افرادی با تفکرات و به مانند خودش رو درون رمان هاش وارد کرده و در شخصیت تمامی این کاراکتر ها ویژگی کمک به همنوعان و عدم دل بستگی به دنیا رو میشه مشاهده کرد

در زمان آنا کارنینا کنستانتین لوین که نام کوچیک خود لئون تولستوی برروی اون گذاشته شده شخصیتی ساده زیست و کمک کننده به دهقانان و رعیت به تصویر کشیده شده که در انتها با ازدواج با دختری پاکدل و مهربون که مثل خودش با رعیت مهربونه و قلب ساده و پاکی داره به اسم کیتی ازدواج میکنه و در نهایت شاید خوشبخت ترین انسان قصه در کل رمان آنا کارنینا شخصیت لوین بوده باشه


در رمان جنگ و صلح تولستوی از شخصیتی به نام پیر بزوخوف رونمایی میکنه مردی که وارث عظیم ترین ثروت روسیه هست و بعد از ازدواجی ناموفق با دختری سنگدل و تنها به فکر ثروت در دومین ازدواج خودش و بعد از مرگ همسر اولش با دختری به نام ناتاشا ازدواج میکنه دختری مهربان بانشاط و سرشار از زندگی...نکته قابل توجه این بود که بعد از تمامی کشمکش ها و سختی های زیادی که در داستان جنگ و صلح رخ میده در نهایت خوشبخت ترین زوج داستان پیِر و ناتاشا بودن دو فردی که عاشقانه همدیگر رو دوست داشتن و با فرزندانی زیبا و سالم در نهایت عشق در کنار هم زندگی میکردن...شخصیت پیر بزوخوف هم مثل لوین در داستان آنا کارنینا فردی مهربان و البته کمک کننده به رعیت جامعه بود طوری که پیر بخش عظیمی از ثروتش رو برای کمک به رعیت و دهقانان صرف میکرد.


اما در صدر تمامی رمان ها دیمیتری ایوانویچ نخلیدف در رمان رستاخیز با اعطای بخش عظیمی از ثروتش به دهقانان و زمین های کشاورزی خود به رعیت پرچم دار ترک تعلقات و کمک به انسان های مختلف بود در این زمان تولستوی شدت پاکبازی نخلیدف رو تا جایی به پیش میبره که در داستان نخلیدف حاضر به ازدواج با کاتیوشا ماسلوا دختر فاحشه ای که نخلیدف به علت آلوده کردن پرده عصمت کاتیوشا در سنین جوانی و رها کردن او بعد از این کار خودش رو مقصر میدونه میشه


کتاب اعتراف بیان و شرح انچه بر تولستوی گذشته از قلم خود لئون تولستوی هست و بخش ابتدایی کتاب با سخنان دوست تولستوی و نویسنده مشهور روسی ماکسیم گورکی آغاز میشه...

در بخش ابتدایی کتاب نظرات گورگی درباره تولستوی رو میخونید و بعد وارد سخنان و توضیحات اصلی لئون تولستوی میشید.

بخش هایی از کتاب که به نظرم خیلی جالب اومدن رو براتون در قسمت زیر میزارم اگه حوصله داشتید و از لئون تولستوی خوشتون میاد خوندن این کتاب خالی از لطف نیست:)🙃🤞🏻❤🌻



















تولستویمعرفی کتابکتاب اعترافات منلئون تولستویاعتراف من
«دنیا به دور تو نمیچرخه!»
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید