این روزا ویرگول یه چالش راه انداخته که یه عکس انتخاب میکنی و حس و حالت رو راجبش مینویسی«جایزه های خیلی گرون قدری هم گذاشته که آدم رو وسوسه میکنه حتما داخل چالش شرکت کنی!!»
داشتم توی ویراستی میگشتم که چشمم به صورت نازنین تو افتاد!
نمیدونم چرا باید صورت قشنگت رو تیکه تیکه کنن و لب زیبای ناز گوگولی بچه گونت اینجوری پاره بشه
آخه صورت نازنین نقلی تو مگه چقدر طاقت ضرب و گلوله داره!
چرا باید چنین دردی رو تحمل کنی...
میدونم شاید کسی خیلی اهمیتی نده و بین همه دوستایی که داشتی و شهید شدن تو هم فراموش بشی
اما من تورو فراموش نمیکنم قول میدم بهت...
کاش میشد بغلت کنم و بهت بگم که همه اینا میگذره اما حیف که کاری از دستم برنمیاد.
کاش میشد یه پتوی نرم و گرم برات حاضر کنم و ازت مراقبت کنم تا حالت خوب بشه تا بخیه های صورتت همشون درمون بشن و بهت بگم که تو خیلی خیلی زیبایی.
اما چقدر دردناکه که عکس صورت زخمی تورو میبینم که داری درد میکشی اما من اینجا منفعل باقی موندم و تنها کاری که از دستم برمیاد انتشار عکست و یه کوچولو دل سوزوندن برای توعه
نمیدونم به کدامین گناه ناکرده باید اینجوری شکنجه بشی
تو باید الان پیش بقیه دوستات بازی میکردی باید شاد وخوشحال در آغوش گرم پدر و مادرت میبودی
پدر و مادری که ممکنه دیگه نداشته باشیشون
اما ببین من دارم از کیلومتر ها فاصله از میزان مظلومیت تو مینویسم
بچه کوچولوی نازنین تو یه فرشته ای...
صورت تو یکی از قشنگ ترین و نازترین صورت هاییه که خداوند خلق کرده...
نمیتونی تصور کنی قلبم چقدر به درد میاد وقتی میبینم نمیتونم کاری برات انجام بدم اما حداقل میتونم عکس تورو انتحاب کنم مگه نه؟!
میخوام به همه نشونت بدم
میدونم اهل دنیا خیلی پست شدن و کسی به صدای فریادهای تو اهمیتی نمیده
اما طاقت بیار میگذره
میخوام خودخواهی کنم...از فرصت سو استفاده کنم و بهت بگم که بعدها هوای من رو هم داشته باشی آخه تو خیلی خیلی پاکی و من از عاقبت خودم میترسم...
باید این روزا یه فرشته گیر بیاری و ولش نکنی چون احتمال گم شدن خیلی خیلی زیاده
میشه لطفا اگه در جایی دیگه دیدمت دستم رو بگیری و رهام نکنی؟
من بهت خیلی حسودیم میشه!
خودت میدونی چرا!
میشه تو یکی فرشته زندگی من باشی؟! خواهش میکنم!
ما هیچ ما نگاه!
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
