راستش تا قبل 17 سالگی من اصلا نمیدونستم چجوری میشه نماز جمعه خوند و چه فایده ای داره؟!
تا اینکه سال اولی که کنکور دادم برای مصاحبه فرهنگیان دعوت شدم و خب چی فکر میکنید؟! باید میرفتم و یاد میگرفتم که چجوری میشه نماز جمعه خوند چون ازمون سوال میکردن راجبش.
راستش قبلا هم یکی دوباری رفته بودم که نماز جمعه بخونم اما از طرف مدرسه و برای جایزه گرفتن بود:/ نهایت ریا😄🙁
خلاصه با سرچ توی اینترنت یاد گرفتم...چادر نماز با سجاده و جانماریم رو برداشتم وپیش به سوی مسجد جامع.
اولش که وارد مسجد شدم از سیل عظیم خانم های سالمند متعجب شدم یعنی واقعا در کل جمعیتی که اومده بودن 80 درصدشون مسن بودن.
به علاوه همه تقریبا چادر پوشیده بودن و تنها کسی که تیپ زده بود و چادری نبود من بودم خلاصه عینک آفتابی توی دستم هم حسابی جلب توجه میکرد و یجوری نگاهم میکردن که انگار یه بخت برگشته توبه کرده از گناه تصمیم گرفته بیاد و نماز بخونه😅البته باحجاب بودما!
اولش احساس غریبی داشتم چون تا حالا نرفته بودم و واقعا از اینکه بعضی ها جور خاصی بهم نگاه میکردن حس خوبی نداشتم...اما خب کم کم احساس راحتی بیشتری پیدا کردم:)
یه نکته جالب راجب این موضوع اینه که نمیدونم چرا همیشه صفای اول تا حدودی خالین؟! آخه چرا؟!!!
من حتی اگه دیر هم میرفتم باز دو سه تا جای خالی اونم صف اول پیدا میشد
خلاصه شیرجه زدم که صف اول بشینم اما دیدم نه اون طوری که فکر میکردم نیست و کسی تمایل خاصی به جلو نشستن خیلی نداشت
میدونید چرا برام تعجب برانگیز بود؟! چون شنیده بودم که در زمان پیامبر مکرم اسلام دو نفر سر اینکه کی باید جلو بشینه باهم جدال میکردن و کسی حاضر نبود که ثواب صف اول نشستن رو از دست بده تا اینکه حضرت محمد(ص) توصیه کردن که شیر یا خط بندازن:) تا ببینن شانس کدومشون درمیاد.
توی یکی از سخنرانی های حاج آقا پناهیان هم راجب مسابقه دادن در دین صحبت کرده بود اینکه خداوند در قرآن فرموده:
وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا ۖ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ ۚ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
هر امّتى قبلهاى دارد كه خداوند آن را تعيين كرده است؛ [و به جاى گفتگو دربارهی قبله،] در نيكيها و اعمال خير، بر يكديگر سبقت جوييد. هرجا باشيد، خداوند همهی شما را [در روز رستاخيز] حاضر مىكند؛ زيرا او بر هر چيزى تواناست.
حالا نه اینکه منظورم این باشه بریم مسجد و برای صف اول وایسادن جنگ جهانی راه بندازیما؟!
منظورم اینه که اگه برای به دست آوردن ثوابا یا نیکی های خیلی کوچیک حتی باهم مسابقه بدیم چقدر دنیا قشنگ تر میشه؟!
سر اینکه کی بیشتر به دیگران محبت و کمک میکنه؟
با هم مسابقه بدیم سر اینکه کی نماز با کیفیت تری میخونه؟
مسابقه بدیم سر اینکه کی حاضره صدقه بیشتری بده و دل از دنیا بکنه؟!
بازم اینجا حواستون باشه که منظور از این مسابقه دادن ریاکاری و چشم و هم چشمی نیست
منظور مسابقه دادن سر چیزای خوب و زیباییه که دنیا رو قشنگ تر میکنه نه سر اینکه کی بیشتر پول درمیاره یا اینکه خونه و ماشین گرون قیمت تری داره.
خلاصه بگذریم از بحث مسابقه
خطبه های نماز جمعه شروع شد و با دیدن قیافه امام جمعه شهرمون احساس کردم که قُل دیگه حاج آقای پناهیان رو پیدا کردم:/ باور کنید لامصب خیلی شبیهش بود
خلاصه در عین اینکه بعضی خانما خیلی سر و صدا میکردن و بچه هاشون گریه میکردن به خطبه ها به خوبی گوش دادم و خیلی چیزها یاد گرفتم
متوجه شدم که گاهی گوش دادن به نصیحت های دیگران تفکر کردن و نشستن پای سخنرانی های یه واعظی که گاهی برخی چیزهارو بهت گوشزد کنه خیلی خوبه.
از خطبه های نماز جمعه خوشم اومد به علاوه تسلط و تبحر امام جمعه شهرمون در سخنرانی و مدیریت مجلس نماز واقعا مایه تحسین بود.
قبل نماز جمعه خوندن هم یخورده مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل گفتیم.
یه خانم مسنی کنارم نشسته بود و مرگ بر آمریکا نمی گفت بهم گفت من به کسی که از بد بودنش اطمینان ندارم مرگ نمیگم😑
خلاصه نماز شروع شد و رکعت اول یادم رفت که باید به جای رکوع باید سراغ قنوت گرفتن بری اما من رکوع رفتم و حسابی خجالت کشیدم
البته دلیل برای خجالت کشیدن نبودا اما احساس کردم نمازگزارای کناریم خندشون گرفت😂
با سرعت نور برگشتم قنوت گرفتم و ادامه نماز رو خوندیم
نمیدونم چرا اما احساس خیلی خوبی داشتم یا مثلا یبار همه دست جمعی بلند شدیم و دعای فرج آقا امام زمان رو خوندیم
من اونجا خیلی احساساتی شدم راستش احساس شرمندگی خیلی زیادی کردم
17 سالم بود اما تا حالا حتی فکر رفتن به نماز جمعه هم به ذهنم خطور نکرده بود
از اینکه چنین فرصتی رو از دست داده بودم این همه سال تا حدودی احساس پشیمونی میکردم
احساس میکردم که نسبت به یسری موضوعات در زندگیم خیلی بی تفاوت بودم و بابت اینکه فقط برای مصاحبه فرهنگیان اومده بودم تا در نماز جمعه شرکت کنم احساس شرمندگی و ریاکاری میکردم.
اما خب خیلی خوشحال بودم که چنین چیزی رو تجربه کرده بودم و اگرچه تا اون موقع زمان رو برای این عبادت زیبا از دست داده بودم اما میتونستم از باقی زمان عمرم استفاده کنم.
میدونید احساس طراوت و تازگی میکردم باور کنید اغراق نمیکنم...احساس میکردم که یه چیز جدید رو تجربه کردم حس میکردم که هرجمعه رفتن به مسجد و خوندن این نماز دست جمعی و صد البته گوش دادن به سخنرانی های جذاب و یاد گرفتن چیزهای جدید واقعا باعث میشه تحولاتی در روحم اتفاق بیفته و البته کمک میکنه تا در راه درستی که در ذهنم دارم با دید بازتر و با ثبات قدم بیشتری پیش برم.
تازه پسر بچه ها و مردا توی طبقه پایین همه میرفتن پیش امام جمعه سوال میپرسیدن عرض ارادت میکردن و من که از طبقه بالا میدیدم به خوبی صمیمت و احساس وحدت و محبت بین اونارو درک کردم.
با اون خانم مسنی که مرگ بر آمریکا نمیگفت هم دوست شدم😁😂و سعی کردم متقاعدش کنم که اگه همه دنیا پاک و منزه باشن باز هم یه موجوداتی به اسم آمریکا و اسرائیل تا ابدیت مستحق لعن و نفرین باقی میمونن.
چادر نمازم رو برداشتم و از مسجد خارج شدم تا به خونه برسم
بعدش که اومدم خونه برای مامانم با آب و تاب احساس خوبم رو توصیف کردم...
جمعه هفته بعدی مامانم رو هم با خودم بردم:)
راستی مامانم هم رکعت اول به جای قنوت رفت سراغ رکوع😂
از اون موقع تا حالا سعی کردم تا جایی که میتونم در این عبادت حال خوب کن و لذت بخش شرکت کنم...اگه تا حالا شرکت نکردید امتحان کنید اگه ازش لذت ببرید پای ثابت انجام دادنش میشید.قول میدم:)
آقا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم): چهار نفر ، عمل (زندگی) را از نو آغاز می کنند:
۱ - بیمار هنگامی که بهبود یابد.
۲ - مشرک هنگامی که اسلام می آورد .
۳ - حج گذارنده، هنگامی که از مناسک آسوده شود .
۴ - آنکه بعد از گذراندن نمازجمعه باز می گردد .
(بحارالانوار ج ۸۶ ص ۱۹۷)
آقا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم): رفتن به نماز جمعه هم دیدار است و هم زینت و زیبایی .
(بحارالانوار ، ج ۸۹ ص ۱۹۷)
آقا امام صادق (علیه السلام): مسافری که نماز جمعه را از روی شوق، محبت و عشق اقامه نماید، خداوند بزرگ، پاداش صد نمازجمعه کسانی که در وطن خود هستند را به او عطا می کند .
(وسایل الشیعه، ج ۵ ص ۳۵)
آقا امام باقر (علیه السلام): نماز جمعه سنتی است از پیامبر اسلام ، بشارتی است برای مؤمنان و توبیخی است برای منافقان .
(وسایل الشیعه، ج ۶ روایت ۷۶۰۲)