لحظه شهادت پیامبر
قسمت هشتم
➖عمر بن الخطاب وفات پیامبر را منکر شد
✍کودتاچیان سقیفه برای غصب خلافت اقدامات مختلفی انجام دادند؛ اگر این اقدامات را به قبل و بعد از شهادت رسول الله صلیاللهعلیهوآله تقسیم کنیم می توان چنین گفت :
اقدمات قبل از شهادت:
1: نوشتن صحیفه ملعونه در کعبه
2: اقدام به ترور در عقبه هرشی
3: مخالفت در غدیر
4: نوشتن صحیفه ملعونه دوم
5: تخلف از جیش اسامه
6: رزیه الخمیس
7: اقدام سرخود ابابکر در نماز خواندن به جایی پیامبر
در مطالب پیش رو به اقدامات کودتاچیان سقیفه بعد از شهادت پیامبرصلیاللهعلیهوآله اشاره میشود.
اقدامات قبل از شهادت پیامبرصلیاللهعلیهوآله از حوصله کانال خارج است.
👈اولین اقدام کودتاچیان سقیفه بعد از شهادت پیامبر صلیاللهعلیهوآله، انکار وفات پیامبر بود.
1⃣: در منابع عامه(اهل تسنن)
🔺زَوْجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، مَاتَ وَأَبُو بَكْرٍ بِالسُّنْحِ، - قَالَ: إِسْمَاعِيلُ يَعْنِي بِالعَالِيَةِ - فَقَامَ عُمَرُ يَقُولُ: وَاللَّهِ مَا مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَتْ: وَقَالَ عُمَرُ: وَاللَّهِ مَا كَانَ يَقَعُ فِي نَفْسِي إِلَّا ذَاكَ، وَلَيَبْعَثَنَّهُ اللَّهُ، فَلَيَقْطَعَنَّ أَيْدِيَ رِجَالٍ وَأَرْجُلَهُمْ، فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ " فَكَشَفَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -- فَقَبَّلَهُ، قَالَ: بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي، طِبْتَ حَيًّا وَمَيِّتًا، وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لاَ يُذِيقُكَ اللَّهُ المَوْتَتَيْنِ أَبَدًا، ثُمَّ خَرَجَ فَقَالَ: أَيُّهَا الحَالِفُ عَلَى رِسْلِكَ، فَلَمَّا تَكَلَّمَ أَبُو بَكْرٍ جَلَسَ عُمَرُ)1
🔰همسر پیامبر صلی اللهعلیهوآله نقل میکند که:
پیامبر از دنیا رفت در حالی که ابوبکر در سنح بود
عمر بن الخطاب در مدینه اعلام کرد که پیامبر فوت نکرده است و چیزی بجزء این در ذهن من نیست و بزودی پیامبر برمیگردد و دست و پای کسانی که قائل به فوت وی شدند را قطع میکند.در این هنگام ابوبکر از سنح به مدینه رسید و پارچه را از صورت پیامبر کنار زد و پیامبر را بوسید و گفت پدر و مادرم به فدای تو باد.
در حال زنده و میت بودن پاک زندگی کردی و بخدا قسم تو طعم دو مرگ را نمیچشی(یعنی پیامبر فوت کرده است و برگشتی در کار نیست)
سپس ابوبکر خارج شد و اعلام فوت کرد در این هنگام عمر خاموش شد.
2⃣: در منابع شیعه
🔺عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي مُلَيْكَةَ وَ غَيْرُهُمْ مِنْ مَشِيخَةِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ قَالُوا لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَقْبَلَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ يَقُولُ وَ اللَّهِ مَا مَاتَ مُحَمَّدٌ وَ إِنَّمَا غَابَ كَغَيْبَةِ مُوسَى عَنْ قَوْمِهِ وَ أَنَّهُ سَيَظْهَرُ بَعْدَ غَيْبَتِهِ فَمَا زَالَ يُرَدِّدُ هَذَا الْقَوْلَ وَ يُكَرِّرُهُ حَتَّى ظَنَّ النَّاسُ أَنَّ عَقْلَهُ قَدْ ذَهَبَ فَأَتَاهُ أَبُو بَكْرٍ وَ قَدِ اجْتَمَعَ النَّاسُ عَلَيْهِ يَتَعَجَّبُونَ مِنْ قَوْلِهِ فَقَالَ ارْبَعْ عَلَى نَفْسِكَ يَا عُمَرُ مِنْ يَمِينِكَ الَّتِي تَحْلِفُ بِهَا فَقَدْ أَخْبَرَنَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ فَقَالَ عُمَرُ وَ إِنَّ هَذِهِ الْآيَةَ لَفِي كِتَابِ اللَّهِ يَا أَبَا بَكْرٍ فَقَالَ نَعَمْ أَشْهَدُ بِاللَّهِ لَقَدْ ذَاقَ مُحَمَّد الموت)2
🔰از مشايخ مدينه روايت است كه گفتهاند:
چون رسول خدا وفات كرد، عمر بن خطّاب پيش آمد و گفت: به خدا سوگند كه محمّد نمرده است بلكه غيبت كرده است همان گونه كه موسى از قومش غيبت اختيار كرد و به زودى پس از غيبتش آشكار خواهد شد و پى در پى اين گفتار را تكرار مىكرد تا آنكه مردم پنداشتند او ديوانه شده و عقلش زايل گشته است. آنگاه ابو بكر در حالى كه مردم گرد عمر را گرفته بودند و از گفتارش اظهار تعجّب مىكردند سر رسيد و گفت:
اى عمر! به خود آى و از اين سوگندى كه مىخورى باز ايست كه خداى تعالى در كتابش به ما خبر داده و فرموده است اى محمّد «تو ميميرى و ايشان هم خواهند مرد» عمر گفت: اى ابو بكر! آيا اين آيه در كتاب خداست؟ ابو بكر گفت: آرى، خدا را گواه مىگيرم كه محمّد مرده است
📚منابع
1: صحيح البخاري ج 5 ص6
2: كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص: 31
👇سوالات👇
1: هدف عمر بن الخطاب از این انکار چه بود؟
2: چرا عمر بن الخطاب با دیدن ابابکر دست از انکار کشید؟
3: چرا ابابکر در خارج مدینه بود
ادامه دارد