فلسفه ابن سینا
عربی و فارسی
واجب الوجود در فلسفه همان عله
و ممکن الوجود معلول است
(لغة العربیه)
الإخبار عن الله تعالى بأنه واجب الوجود يراد به أن وجوده سبحانه لذاته ، فيستحيل عليه العدم أزلاً وأبداً ، بخلاف المخلوق فإنه ممكن الوجود أو جائز الوجود ، أي يجوز عليه الوجود والعدم ، ووجوده لا لذاته ، بل بإيجاد الله تعالى.
فالوجود نوعان : واجب وممكن ، فالأول : وجود الله تعالى ، والثاني : وجود كل مخلوق سوى الله تعالى ، لأن كل مخلوق مسبوق بالعدم ، ويجوز أن يلحقه فناء " فالأشياء في حكم العقل ثلاثة : واجب وممكن وممتنع. فالواجب ما لا يقبل الحدوث ولا العدم ، والممكن : ما يقبل الوجود والعدم ، والممتنع : ما لا يقبل الوجود" انتهى من "شرح الرسالة التدمرية" للشيخ عبد الرحمن البراك ، ص 96
قال الرازي في تعريفه " واجب الوجود " : " ... فسرنا واجب الوجود بذاته بأنه الموجود الذي تكون حقيقته غير قابلة للعدم البتة " . انتهى من " المطالب العالية " (1 / 134 ) .
وينبغي أن يعلم أن لفظ " واجب الوجود " غير وارد في كلام الله تعالى ، ولا في كلام رسوله صلى الله عليه وسلم ، وقد استحدثه الفلاسفة المتأخرون .
يقول شيخ الإسلام رحمه الله : " وأما الكلام بلفظ " الواجب الوجود " ، و " ممكن الوجود " : فهذا من كلام ابن سينا وأمثاله ، الذين اشتقوه من كلام المتكلمين المعتزلة ونحوهم ، وإلا فكلام سلفهم ، إنما يوجد فيه لفظ العلة والمعلول " انتهى من " الصفدية " ( 2 / 180 ) ، وانظر : " منهاج السنة النبوية " ( 2 / 132 ) .
ولا يعني هذا الإطلاق أن ذلك اللفظ من أسمائه الحسنى ، بل المراد بذلك الإخبار عن حقيقة وجوده سبحانه ، وأنه غير متوقف على سبب ، ولا يجوز عليه العدم أزلاً وأبداً ، فالله عز وجل واجب الوجود لذاته ، قائم بنفسه ، غني عن خلقه ، لا ينفى ولا يبيد ، ولا يكون إلا ما يريد ، سبحانه .
وقد تذرع الفلاسفة بالقول بأن الله واجب الوجود مستغن عن غيره إلى أمور باطلة كنفي الصفات ، وهذا تحميل للفظ ما لا يدل عليه.
وأما أهل السنة وأكثر المتكلمين فإنهم إن أطلقوا " واجب الوجود " على الله لم يجعلوا ذلك مستلزماً لنفي الصفات.
وينظر : كتاب " الألفاظ والمصطلحات المتعلقة بتوحيد الربوبية " ، تأليف : الدكتورة آمال بنت عبد العزيز العمرو ، ص 280
ترجمه مکانیزه
به زبان فارسی
گفتن به خدای متعال که واجب الوجود است به این معناست که وجود او سبحان الله برای خود اوست، پس عدم برای او ازلی و ابد محال است بر خلاف مخلوق، زیرا ممکن است وجود داشته باشد. یا جایز الوجود، یعنی برای او جایز است و نیست و وجود او به خاطر خود او نیست، بلکه با خلقت خداوند متعال است.
وجود بر دو قسم است: واجب و ممکن اولی وجود خداوند متعال و دومی وجود هر مخلوقی جز خداوند متعال، زیرا هر موجودی مسبوق به عدم است و ممکن است از بین برود. اشیاء بر اساس حکم عقل سه است: واجب، ممکن و غیرممکن آن چیزی است که حدوث را قبول نمی کند یا نیستی را می پذیرد و غیر ممکن است نقل قول پایانی از «شرح معاهده پالمیرا» نوشته شیخ عبدالرحمن البراک، ص 96.
رازى در تعريف واجب مى گويد: ما واجب الوجود را به معناى موجودى كه واقعيت آن كاملاً عاجز از عدم است تفسير كرديم. پایان نقل از «المطالب العلیا» (1/134).
باید دانست که نه در کلام خداوند متعال و نه در کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است و فیلسوفان متأخر آن را مطرح کرده اند.
شیخ الاسلام رحمه الله می فرماید: «اما لفظ «لازم الوجود» و «ممکن الوجود»: این سخنان ابن سینا و امثال او است که آن را از قول او گرفته اند. متکلمان و معتزله و امثال اینها سخنان پیشینیان است که در آن فقط الفاظ علت و معلول یافت می شود (2/180) و رجوع کنید به: «منهاج». السنه النبویه» (2/132).
این تعمیم به این معنا نیست که آن کلمه از اسماء حسنای اوست، بلکه مراد از آن اطلاع از حقیقت وجود او سبحان و عدم وابستگی به علت است. برای او جایز نیست که ازلی یا ابدی وجود داشته باشد، خداوند متعال به خاطر خود وجود دارد، مستقل از مخلوقش وجود دارد، نه نفی میکند و نه نابود میکند، و تنها چیزی که او میخواهد، منزه است.
فلاسفه بهانه کرده اند که خداوند لازم الوجود است و برای انجام امور باطل مانند انکار صفات به غیر از او نیاز ندارد و این، نسبت دادن به کلمه چیزی است که دلالت بر آن ندارد.
و اما اهل سنت و اکثر متکلمان، اگر خداوند را «وجود واجب» میخواندند، آن را لازمه انکار صفات نمیدانستند.
ر.ک: کتاب «شرایط و اصطلاحات مربوط به وحدانیت»، تألیف: دکتر امل بنت عبدالعزیز الامر، ص 280.