پس از شهادت امام حسین چه شد
قسمت اوّل
خبری عجیب از غارت خیمهها
...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الحسين [الْحَسَنِ] عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: «دَخَلَتِ الْغَانِمَةُ [الْعَامَّةُ] عَلَيْنَا الْفُسْطَاطَ وَ أَنَا جَارِيَةٌ صَغِيرَةٌ وَ فِي رِجْلِي خَلْخَالانِ مِنْ ذَهَبٍ فَجَعَلَ رَجُلٌ يَفُضُّ الْخَلْخَالَيْنِ مِنْ رِجْلِي وَ هُوَ يَبْكِي. فَقُلْتُ: مَا يُبْكِيكَ يَا عَدُوَّ اللَّهِ؟ فَقَالَ: كَيْفَ لَا أَبْكِي وَ أَنَا أَسْلُبُ ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ. فَقُلْتُ: لَا تَسْلُبْنِي. قَالَ: أَخَافُ أَنْ يَجِيءَ غَيْرِي، فَيَأْخُذَهُ.» قَالَتْ: «وَ انْتَهَبُوا مَا فِي الْأَبْنِيَةِ حَتَّى كَانُوا يَنْزِعُونَ الْمَلَاحِفَ عَنْ ظُهُورِنَا.»
عبدالله بن حسین از مادرش فاطمه، دختر امام حسین (علیهماالسلام) نقل کرده است:
«غارتگران به خیمه ما هجوم آوردند، درحالیکه من دختر کوچکی بودم که دو خلخال از طلا به پایم بود. مردی آن دو خلخال را از پایم شکست تا ببرد و در همانحال گریه میکرد.
گفتم: چه چیز تو را به گریه واداشته است، ای دشمن خدا؟
گفت: چهطور گریه نکنم، درحالیکه دختر رسول خدا را غارت میکنم.
گفتم: (خب) مرا غارت نکن.
گفت: میترسم دیگری بیاید و آن را ببرد.»
آنگاه مادرم گفت:
«هرچه در خیمهها بود را با زور چپاول کردند، حتی روپوشها(چادرها)یمان را نیز از دوشمان کشیدند.»
الأمالي (للصدوق)، ص۱۶۴
الأمالي (للصدوق)، ص۱۶۴
الأمالي (للصدوق)، ص۱۶۴الأمالي (للصدوق)، ص۱۶۴
چندتا نکته در مورد روایت شریف عرض کنم
چندتا نکته در مورد روایت شریف عرض کنم
چندتا نکته در مورد روایت شریف عرض کنمچندتا نکته در مورد روایت شریف عرض کنم
در متن روایت فرموده بودند:
كَانُوا يَنْزِعُونَ ~~الْمَلَاحِفَ~~عَنْ ظُهُورِنَا)1
هرچه در خیمهها بود را با زور چپاول کردند، حتی روپوشها(چادرها)یمان را نیز از دوشمان کشیدند.»
ملاحف در لغت
اللِّحَاف و المِلْحَفُ و المِلْحَفَة: اللِّباس الذی فوق سائر اللباس»)2
اللحاف و المحلف و ملحفه به معنای لباسی است که روی تمام لباس ها انداخته میشود
پوشش زنان عرب
فصل في ترتيب الخمار ( عن الأئمة ): البُخْنق : خرقة تلبسها المرأة ، فتغطي بها رأسها ، ما قبل منه وما دبر ، غير وسط رأسها ، عن الفراء ، عن الدِّبَيْرِيّة . ثم الغِفَارة ، فوقها ودون الخمار. ثم الخِمَار ، أكبر منها.
ثم النَّصيف، وهو كالنِّصف من الرداء. ثم المقنعة. ثم المِعْجَر ، وهو أصغر من الرداء. وأكبر من المقنعة. ثم الرداء.)3
بزرگان علم لغت حجابهای یک زن در عرب را اینگونه نوشتند:
اول: بخنق : چیزی شبیه کلاه که موها را جمع می کند
دوم: غِفاره: کمی از قبلیه بزرگتر و از خِمار کوچکتر
سوم: خِمار: از قبلی ها بزرگتر یک روسری بزرگ
چهارم: نصیف: نصف یک عبا از سر تا حدود یک سوم بدن را می پوشاند.
پنجم: مقنعه: روی نصیف بود.
ششم: معجر: کمی کوچکتر از عبا و بزرکتر از مقنعه.
هفتم: عبا (عبای زن منظور چیزی شبیه چادر است)
منابع:
1:الأمالي (للصدوق)، ص۱۶۴
2: لسان العرب، ج 9، ص 314
2فقه اللّغة الثعالبي ج1 ص268