ویرگول
ورودثبت نام
Mohammad Hossein
Mohammad Hossein
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

اولین روز تدریس ام

دانشجوی ترم دوم کارشناسی بودم که، روزی یکی از هم کلاسی هایم که مدرس زبان بود، بهم پیشنهاد تدریس داد و گفت: " تو که این قدر زبان دوست داری، چرا نمیایی و تدریس کنی؟" خب من خیلی خوشحال شدم و ایشون من را به یکی از موسسات معتبر حومه شهر معرفی کرد. بهار بود؛ مثل همین روزهای قشنگ که رفتم و بعد از یک مصاحبه و آزمون ، قبول شدم و بعد دریک دوره تخصصی TTC (Teacher’s Training course) یا همان دوره تربیت مدرس شرکت کردم و پس از قبولی به عنوان معلم اون موسسه در ترم تابستان مشغول به کار شدم. ولی همه چیز به این سادگی هم نبود. خب راستش را بگم، از لحاظ زبان عمومی برای تدریس در اون سطح، مشکل خاصی نداشتم؛ اما این همه موضوع نبود. داشتم با علم تدریس و دنیای معلمی آشنا می شدم و باز هم این ها به کنار؛ این جا می خوام درمورد شروع کارم بگم. روز اول کار، اولین کلاس-حدود 15 نفر از دختر و پسر های حدود 7 تا مثلا 15 ساله؛ همه مشتاق و به صورت من-به عنوان معلم شون-خیره شده بودند. مدیر محترم موسسه هم داخل کلاس بودند و مشغول معرفی من و کتاب. استرس زیادی داشتم که از چی شروع کنم و چی بگم. از لحاظ آموزشی، اصول را بهم یاد داده بودند؛ اما دانستن کجا و عمل کردن کجا! مدیر از کلاس بیرون رفتند و دیگر من بودم و این بچه ها. چند لحظه ای گذشت و سکوت در کلاس بود. همه منتظر بودند چیزی بگم. اون لحظه دلم می خواست در را باز کنم و فرار کنم و یا ناپدید بشم. خیلی وحشتناک بود. دقیقا روی مرز منطقه امن یا comfort zone خودم بودم (به زودی دراین باره خواهم نوشت). واقعا این ترس خارج شدن از این منطقه را تجربه کردم. دیگه وقت شروع بود. به خودم گفتم:" تو می تونی به راحتی صحبت کنی و فقط جمله اول را بگو." یادم افتاد به یکی از اساتید عزیزم که چجوری کلاس را شروع می کردند و منم دقیقا همون عبارات را بسته به محیط کلاس گفتم و دیگه راحت شدم- انگار سطل آب یخ روی سرم ریختند- و جالب این که در همون جلسه اول بعد ازگذشت چند دقیقه با بچه ها ارتباط گرفتم و به همین ترتیب، با همه اون بچه ها تا دو ترم دیگه هم، کلاس داشتم. حتی خاطره بسیار خوشی برام رقم خورد که این بچه هام، تولدم را برام در کلاس جشن گرفتند (البته متوجه نشدم از کجا ماه تولدم را می دونستند) یادش بخیر. الان حدود 14 سال از اون روز می گذره ولی هیچ وقت یادم نمیره. البته منم مثل هر تازه کار دیگه ای، خطای آموزشی داشتم؛ به قول استادم در کلاس، فقط آموزش نمیدم بلکه هم آموزی می کنیم؛ اما اون شور تدریس و کمک به افراد و ارتقای دانش اون ها را با هیچ چیز عوض نمی کنم؛ هرچند متاسفانه باید گفت هیچ وقت از لحاظ اقتصادی، یه معلم حق التدریس تامین نیست- بگذریم؛ معلمی عشق می خواد و دوست دارم تا آخر عمرم بیاموزم و هم به دیگران بیاموزم!

تدریس زبان انگلیسیمکالمه زبان انگلیسیزبان شناسیترجمه تخصصیielts
کارشناس ارشد زبان شناسی؛ مدرس و مترجم زبان انگلیسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید