
وقتی که این کتاب رو خریدم خیلی برایم عجیب بود که چرا همچین اسم و عنوانی دارد ؟ و چرا توسط کسی مثل مثل مجتبی شکوری برای خواندن توصیه شده است .
شک داشتم برای خریدنش اما در آخرین لحظه از قفسه های شهرکتاب برداشتم و سریع حساب کردم و از همان اولین دقایق شروع به خواندن کردم .
من کتاب را خریدم ام اما چون اسمش خاص است از کتابخانه ام برداشتم و به اصطلاح در گنجه پنهان کردم که مهمان هایم فکر عجیب وغریب نکنند .
(وقتی میگویم قلم خود شفا است یعنی این ، در نوشته هایم به خوبی متوجه شده ام که بزرگترین ترس من ، قضاوت مردم است حتی در عنوان کتابی که میخوانم.)
خلاصه آنکه به همین خاطر الان عکس آن را از رادیوگوشه برداشتم.
وقتی شروع به خواندن کردم، بیشتر پشیمان میشدم و به نظرم مسخره می آمد تا وقتی که متوجه شخصیت متفاوت " آلن کوچولو" در زندگی این خانواده منحوس شدم و بله همان شد که باید میشد و تمام داستان با لبخندهای این پسر عوض شد .
برداشت من :⬇️
وقتی در خانواده ای یکی از فرزندان راه متفاوت را در پیش میگیرد او ناخلف نیست ، او آمده است تا راه را عوض کند ، گاهی این راه خرابه ای را آباد میکند ، وگاهی آبادی را خراب میکند تا از نو بسازد .
این خانواده میتواند در ابعاد بزرگتر دیده شود ، مثلا در یک طایفه ، یک روستا ، و حتی یک کشور
کاش نسل قدیم با آغوش باز از این متفاوت بودن استقبال کنند و یاد بگیرند که زبان آن ها را بفهمند نه اینکه بخواهند آن ها را با خود همسو کنند .
تفاوت ها است که زندگی را به جریان در میآورد وگرنه شباهت ها که حرف تازه ای برای گفتن ندارند.
اگر پدر و مادر هستید ، اگر رئیس شرکتی و یا مدرسه ای هستید ، اگر ترس از تغییر دارید حتما این کتاب را مطالعه کنید .
کمی