FOMO VS JOMO
ساعت زنگ میزند ۶ صبح است قبل از بلند شدن گوشی را چک میکنم. دوستم استوری گذاشتهاست،دبی…همین هفتهی پیش قبل ازجشن فارغالتحصیلی با اکیپ همکلاسیهایش ترکیه بودند… پس من چرا فقط کار میکنم و به جایی نمیرسد؟!…چرا من نشستهام یک گوشه و بقیه اینور و آنور میروند؟!مگر چه فرقی داریم؟!چرا زندگی آنها بهتر از من است؟
بعد از دیدن سری اول بیماران به اتاق استراحت برگشتهام…در همان حین که برای خودم دمنوش میریزم اینستاگرام را باز میکنم…همکارم ازدواج کردهاست…همسرش یک ماشین را کادوپیچ تقدیمش کرد…پس زندگی من چرا اینقدر یکنواخت میگذرد؟!…چرا بعد از دوسال هنوز نمیتوانم ماشینم را عوض کنم؟!چرا او ازدواج کرده ولی من هنوز مجردم؟!سنم رفته بالا!عجب خواستگارهایی داشت ولی من مثل او خوششانس نیستم…
دارم از برای جلوگیری از ماشینیزه شدن مثل همهی روزهای هفتهی گذشته پیادهروی میکنم…در همین حین، واتساپ را باز میکنم و پیام صوتی یکی از همگروهیهای کلاس نویسندگی را گوش میدم، کتابش را ارشاد تایید کردهاست و منتظر نظر نهاییست…من هم مینویسم اما مثل او نیستم…قطعا او بهتر است…لابد بقیهی بچههای گروه هم از من جلوتر هستند…اینجا هم دارم میبازم…
من باختهام…مثل همیشه…
حالم خراب میشود مثل همهی وقتهایی که سراغ گوشی میروم.
من درجا میزنم و بقیه پای کوبان و غزلخوان به سمت عرش اعلی پرواز میکنند. من بیعرضهام، بیارادهام، دوست نداشتنی و نخواستنیام،بقیه پیشرفت میکنند ولی من عقب ماندهام…
همهی اینها تا وقتی بود که فهمیدم پشت هرکدام از آن مسافرتها و مناسبتها داستانی هست… فهمیدم این فقط حس من نیست؛خیلیها با دیدن سوشال مدیا احساس کم بودن میکنند… یادم رفته بود هرکس قشنگترینش را به نمایش میگذارد… یادم رفته بود داستان زندگی هرکسی مختص خود اوست و راه هرکسی جداست. به حسی که گریبانگیر من و مطمئناً اکثر کاربران فضای مجازی شده است فومو یا همان fear of missing out میگویند. پاتریک مکگینیس، نویسندۀ امریکایی، اولین بار در سال 2002 اصطلاح FOMO را برای بیان یکی از پیامدهای روانی استفاده از شبکههای اجتماعی استفاده کرد. این اصطلاح به ترسِ ناشی از «جا ماندن»، « از دست دادن»،« حذف شدن» و « کنارگذاشتهشدن» اشاره میکند. با دیدن عکسها و پستهای دوستان و اطرافیان، حس تلخی به سراغ کاربر میآید، حسی از اینکه آنها خوشاند و او از هر چه خوشی است جا ماندهاست. ترسِ از دست دادن فرصتِ حضور، یکی از معانی اولیۀ فومو است.
در کل فومو دربرگیرندۀ ترس و واهمۀ «جا ماندن از جهان» است. وقتی به اینترنت متصل نیستیم این احساس را داریم که جهان مثل رودخانهای پیش میرود و ما به شکل شرم آوری دچار سکون و سکوت شدهایم. کاربرانی که پیوسته تلفن همراه خود را در دست میگیرند و چشم از صفحۀ آن برنمیدارند، آنهایی که بدون دلیل مدام در حال «پیجگردی» هستند و به معنای واقعی کلمه تبدیل به «ولگردِ وبگرد» شدهاند بیشتر دچار چنین احساسی میشوند. با استناد به جملهی معروف دکارت،فیلسوف فرانسوی،که میگوید «من میاندیشم پس هستم»، در خصوص این گروه از افراد نیز میتوان گفت که دچار سندرم «من اینترنت ندارم،من نیستم» شدهاند.
در مقابل FOMO اصطلاح JOMO یا همان joy of missing out را داریم. یعنی لذت از دست دادن و جاماندن. مفهوم جومو نه درمعنای کنار گذاشتن مطلق فضای مجازی، بلکه به معنای یک تغییر اساسی در طرز فکر و سبک زندگی میتواند باعث حس رضایتمندی شود، میتواند کمک کند تا با انتخاب آگاهانه و نه گفتن به محتواهای تصادفی و غیر مرتبط، ورودیهای ذهنیمان را کنترل کنیم و از جریان بی سر و ته فضای مجازی، مسیر خود را جدا کنیم. بودا میگوید:«مقایسه،آغاز راه بدبختیست.» همانطور که من فراموش کرده بودم با مقایسه از روی یک پست و چند عکس و بی توجه به عمق زندگیها، روابط آدمها و راه و روششان برای موفقیت، آنها را خوشبخت و خودم را بدبخت بدانم. یادم رفته بود من ترجیح میدم صبحها با پیادهروی و شنیدن صدای پرندهها لذت ببرم ولی دوستم لذت را در کافه رفتن را میبیند . یادم رفته بود من دوست دارم با دسترنج خودم ماشینم را عوض کنم و هدیهی گرانقیمت به مذاقم خوش نمیآید اما همکارم ازهدیهی گرانقیمت لذت میبرد و این فقط تفاوت ماست نه ملاک خوشبختی و بدبختی…
اضطراب جهان در حال افزایش است، فضای مجازی کاربران را به مقایسه تشویق میکند، نه مقایسه با خود بلکه مقایسه با دیگران… مقایسهای ویران کننده… اما میتوان با تلاش برای زندگی در لحظه، جلوگیری از نشخوار گذشته و آنچه دیگران انجام میدهند، از اضطراب ناشی از مقایسه کردنها فاصله گرفته و با آرامش و هدفمند زندگی کنیم.