بعضی اوقات سوال های ساده، جواب های سخت دارند!
ساده ترین سوالی که از یک طراح رابط و تجربه ی کاربری پرسیده میشود این است که : تجربه ی کاربری چیست؟
تجربه ی کاربری به مجموعه ای از المان ها، روابط و قوانینی که با هدف ساخت تجربه بهتر برای کاربرِ محصول ما در کنار هم قرار میگیرند،گفته میشود.
قوانین UX، جزو ان مواردی هستند که در عین سادگی، تاثیر گذاری بالایی دارند و بازدهی یک محصول را چندین برابر ارتقا میدهند و هدف همه ی آنها یک چیز است: طوری طراحی کنید که همه چیز در دسترس کاربر باشد و کاربر در ساده و راحت ترین حالت ممکن به هدف خود از استفاده از محصول شما برسد.
در ادامه ی این مقاله قراره با چندتا از مهم ترین و تاثیر گذار ترین قوانین یوایکس بیشتر اشنا بشیم، ممنون میشم تا انتهای این مقاله با من همراه باشید:
قانون اول: قانون تشابه (Law of Similarity)
المان های مشابه بذار، هماهنگی ایجاد کن!
طبق قانون تشابه انسان ها تمایل دارن، عناصر با ویژگی های مشترک رو باهم دیگه گروه بندی و متصل کنند. این ویژگی های مشترک متشکل از رنگ، شکل، اندازه، بافت و ... ویژگی های بصریه. این قانون یکی از اصول روانشناسی جنبش گشتالت است، که مبتنی بر این ایده است که : " مغز ما به طور غریزی در هنگام مواجهت با اطلاعات بصری، در جستجوی ارتباط و اشتراکات بین المان هاست." قانون تشابه به ما این امکان رو میده که اطلاعات رو بهتر پردازش کنیم و در طرح های پیچیده، درک بهتری از آنچه رخ میده داشته باشیم.
مختصرا، این قانون به ما پیشنهاد میکنه برای نمایش ارتباط عناصر با شاخصه های دیداری مشابه، انها رو گروه بندی کنیم. برای به وجود اوردن این اشتراکات هم میتونیم از المان های بصری مثل: اشکال هندسی (Shapes) ، رنگ ها (colors)، اندازه ها (Sizes)، جهت (Direction) و موقعیت و فونتها (Position and fonts) استفاده کنیم.
جمع بندی: قانون تشابه در طراحی تجربه و رابط کاربری به ما کمک میکنه تا محصولی یکپارچه طراحی و کاربران رو به سادگی در مسیر های مورد نظر هدایت کنیم.
قانون دوم :قانون فیتز (Fitt’s Law)
اندازه و فاصله، توی زمان رسیدن به هدف تاثیر داره!
فیتز یک اصل در تجربه کاربری ست که، بیان میکند مدت زمان حرکت و رسیدن، به فاصله تا هدف و اندازه هدف بستگی دارد. به عبارت دیگر، هر چقدر یک هدف بزرگتر و نزدیکتر باشد، انتخاب آن برای کاربر آسان تر است. در سال ۱۹۵۴ یک روانشناس به نام پل فیتز، طی تحقیقاتش در مورد سیستم حرکتی انسان نشان داد که، زمان لازم برای حرکت به سمت هدف، از دو عامل ِ فاصله و اندازه تاثیر میگیرد. قانون فیتز بیان میکند که، حرکات سریع و عناصر کوچیک باعث افزایش نرخ خطا در کاربر میشود.
برای استفاده از قانون فیتز باید به سه نکته دقت کرد:
یک) اندازه هدف : المان ها باید به قدر کافی بزرگ باشند.
دو) فاصله تا هدف: بین المان هایی که قابلیت انتخاب دارند، باید فاصله کافی وجود داشته باشد.
سه) مکان قرارگیری هدف : المان های رابط کاربری باید در محلی مناسب از صفحه قرارداده شوند. مستعمل ترین نمونه استفاده از قانون فیتز در طراحی رابط کاربری، دکمههای Call to Action) CTA) هستند، که کاربر را به سمت هدف و مسیر دلخواه نظیر ثبت نام، خرید، یا ارسال و...سوق میدهند.
قانون سوم : اصل تیغ اوکام (Occam’s Razor)
بین تمام گزینه ها، گزینه ای که کمترین جزئیات و پیش فرض هارا را دارد، قطعا بهترین انتخاب است.
اصل تیغ اوکام،که به اسم دیگرِ اصل صرفه جویی هم شناخته میشود، بیان میکند که باید ساده ترین توضیح ممکن را برای یک پدیده انتخاب کرد. این به این معناست: زمانی که چندین توضیح برای توجیه یک پدیده وجود دارد که همه به یک صورت پدیده را توجیه میکنند، گزینه های ساده تر احتمالا درست تر هستند.
چند نکته کلیدی در استفاده از اصل تیغ اوکام در یواکس:
یک) رعایت سادگی : با حذف عناصر غیرضروری، کاهش شلوغی، حفظ سلسله مراتب بصری سادگی را در رابط کاربری در اولویت قراردهید.
دو) مینیمالیستی بودن طرح ها : تیغ اوکام بر جنبههای طراحی بصری در محصولات دیجیتال تأثیر دارد و وقتی طراحان UX اصول طراحی مینیمالیستی رو میپذیرند، میتوانند بر عناصر ضروری تمرکز کنند.
سه) پیامهای واضح و مختصر: ارتباط موثر با کاربر برای ارائه یک تجربه کاربری یکپارچه ضروریست. بخش مرکزی این اصل در طراحی، تاکید آن بر پیامهای واضح و مختصر است. هنگامی که طراحان آن را اعمال میکنند، اطمینان حاصل میشود که کاربران هدف و عملکرد یک رابط را بدون زحمت درک میکنند.
چهار) افشای تدریجی: این اصل توصیه میکند که اطلاعات موجود و مورد نیاز در محصول تنها زمانی به کاربر ارائه بشوند که کاربر به آنها نیاز داشته باشد. و...)
جمع بندی: اصل اوکام بر این تاکید میکند که با کاهش پیچیدگیها و تمرکز بر کارکردهای اساسی، میتوان راهحلهایی یافت که نه تنها عملی هستند، بلکه از نظر فهم و اجرا نیز ساده و قابل درک تر باشد.
قانون چهارم:اثر زیبایی (Aesthetic-Usability Effect)
محصول زیبا صرف نظر از کارامد یا غیرکارامد بودن در عمل، در نظر اول کاربرد پذیر تر به نظر می اید.
اثر زیبایی (Aesthetic-Usability Effect)، پدیدهای روانشناختی، که طراحیهای زیبا را کاربردیتر نشان میدهد. به عبارت دیگر، وقتی یک محصول از نظر بصری جذاب به نظر میرسد، کاربران تصور میکنند که تعامل با آن لذتبخشتر خواهد بود. این اصل، زیباییشناسی را با عملکرد ترکیب میکند تا یک تجربه کاربری لذتبخش را ایجاد کند. وقتی افراد با رابطهای کاربری زیبا روبرو میشوند، به مشکلات جزیی محصول، کمتر توجه میکنند. این مسأله احتمال دارد در تستهای کاربردپذیری تأثیر گذاشته و باعث شود مشکلات پنهان بمانند. بسیاری از متخصصان تجربه کاربری مشاهده کردهاند که هنگام تست، کاربران از مشکلات عملکردی سردرگم میشوند، ولی نظر نهایی آنها ممکن است بیشتر به زیبایی محصول اشاره کند. برای استفاده از اثر زیبایی نمیتوان تنها یک راهکار ارائه داد. طراحان باید با در نظر گرفتن عوامل تاثیرگذار بر زیبایی، از رویکردی جامع برای طراحی بصری استفاده کنند. رعایت پنج اصل طراحی بصری شامل مقیاس، سلسله مراتب بصری، تعادل، کنتراست و گشتالت نه تنها باعث ایجاد طرحهای زیبا میشوند، بلکه در صورت استفاده صحیح، کاربردپذیری را نیز بهبود میدهند. نتیجه گیری: به طور خلاصه، ضرورت توازن میان جذابیت ظاهری و کاربردپذیری در طراحی محصولات بسیار مهم است. انجام تستهای کاربردپذیری به صورت دورهای نیز امکان شناسایی و بهبود مسائل کاربرپذیری را فراهم میکند. این دو عامل با هم میتوانند به طراحی محصولاتی که هم جذاب هستند و هم کاربرپذیر، کمک کنند.
قانون پنجم: آستانه دوهرتی (Doherty’s Threshold)
هماهنگی و سرعت در تعامل، بهره وری را افزایش میدهد.
دوهرتی به این نتیجه رسید که «آستانه پذیرش»، به معنای حداکثر زمان قابل قبولی است که کاربران حاضرند برای دریافت پاسخ از سیستم صبر کنند و میتوان از آن به عنوان یک معیار کلیدی برای ارزیابی کیفیت تجربه کاربری استفاده کرد. آلیستر دوهرتی (Alistair Doherty) در دههٔ ۱۹۸۰ و بهعنوان مهندس در شرکت اپل، اولین بار مفهوم آستانه پذیرش (Threshold of Acceptability) را مطرح کرد.
آستانه دوهرتی، یک اصل بنیادی در طراحی تجربه کاربری است. این اصل به معنای این است که ویژگیهای کاربردپذیری محصول، میتواند مشکلات کیفی که در آن وجود دارد را برای کاربران قابل پذیرش کند. در این راستا، ضروری است که سیستمها در کوتاهترین زمان ممکن به درخواستهای کاربران پاسخ گویند تا نیازی به انتظار طولانی از سوی آنها احساس نشود. به عبارت دیگر، سرعت، عاملی حیاتی است که میزان زمان انتظار کاربر برای دریافت پاسخ را تعیین میکند.
در نهایت، قانون آستانه دوهرتی به طراحان این را یادآوری میکند که باید برنامهها و وبسایتها را به گونهای طراحی کنند که کاربران نه تنها احساس سردرگمی و ناامیدی نکنند، بلکه تجربهای مثبت و رضایتبخش داشته باشند. این رویکرد بر اهمیت فهم نیازهای کاربران و ایجاد فضاهای دیجیتالی که با آنها همراه باشد، تاکید دارد.
بخش اول از مقاله ی معرفی قوانین یواکس، در اینجا به پایان میرسد. امیدوارم مطالب ارائه شده به قدر کفایت برای شمت مفید و کارامد بوده باشد. به زودی، بخش دوم از این مقاله را، خدمت شما ارائه خواهم کرد. اگر این مطلب برای شما مفید بوده است، ممنون میشوم آن را با دوستانتان به اشتراک بگذارید.