سالهای سال شیفتهی آبیِ دورترین کرانهی چیزهای چشمرَس بودهام، رنگ آفاق، رشتهکوههای دور و هر چیزِ دوردست. آبیِ دوردست رنگِ یک حس است، رنگ تنهایی و رنگ حسرت، رنگ آنجایی که از اینجا پیداست، رنگ جایی که خودت آنجا نیستی و رنگ جایی که هیچ وقت نمیتوانی بروی، چون این آبی کیلومترها دورتر بر لبهی افق ننشسته، بلکه در فاصلهی بین تو و آن کوههاست.
رابرت هَسِ شاعر نامش را «حسرت» میگذارد، «چراکه اشتیاق پر است از فواصل بیپایان». آبی رنگِ حسرتِ دوردستهاییست که هیچ وقت به آن نمیرسی، حسرتِ دنیای آبی.
کتاب نقشه هایی برای گم شدن از ربکا سولنیت کتابی که معنای آبی دور دست به چشم جان برای خواننده توصیف میکند نوشته های بالا قطعه ای از کتاب بود امیدوارم لذت ببرید.