negin.Javan
negin.Javan
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

سکوت روشن.

سکوت روشن گیاه.
سکوت روشن گیاه.




گرد شب نشسته رو شونه هام صدای سکوت روحمو نوازش میده مغزم خسته ست و قلبم ساز میزنه و افکارمو ساکت میکنه صدای چیک چیک شیر خراب حموم میاد صداشو دوست دارم یه نور باریکه از تو حیاط یواشکی اومده تو خونه مامان خیلی آروم خوابیده وقتی مامان آرومه منم آروم میشم و با شنیدن صدای نفسای آرومش حس میکنم دیگه هیچ غصه ای تو دنیا انقد بزرگ نیس که منو از پا دربیاره..
این روزا مزه ی زندگی رو زیر زبونم حس میکنم انگار همه چی داره وارد یه فاز واقعی میشه من دارم مثل آدم بزرگا میشم رنج هام اصیل شدن و من استوار تر شدم.. البته امروز عمیقا بغضی بودم و کلمه هام نمناک بود..
صبح تو مدرسه چای آتیشی خوردیم و پولامونو گذاشتیم رو هم و پاستیل خریدیم و کنار زمین والیبال نشستیم بچه ها داشتن بازی میکردن و هی توپ میومد سمت ما و ما هم سنگر میگرفتیم تا همین یه نمه مخی که داریم رو هم از دست ندیم..
میدونی میخوام بگم زندگی همین لحظه های ساده و کوچیکه که ما با ذوقای نارس مون باحال ترش میکنیم

دقیقا همون لحظه ها که استرس کوییز یهویی فیزیک داریم، وقتی دهنمون پر پاستیل بود ، وقتی مینشستیم رو آبخوریا و چرت و پرت میگفتیم ، انقد والیبال بازی میکردیم ک دستمون سرخ میشد و خودمونو مینداختیم رو زمین خاکی تا توپ تو زمین مون نیفته، همون موقع ها ک رو موزاییکای سالن سر میخوردیم و آخرش شترق میخوردیم به هم ...
همون لحظه ها ما داشتیم زندگی میکردیم من از سناریوی زندگی خوشم میاد کسی جز خدا نمیتونه اونو بنویسه..
ما غم زده های آوازه خونی هستیم که رو آوارای قلب مون میشینیم و تخمه میشکنیم و پفک میخوریم و از ته دل میخندیم
نمیترسیم شاید چون همو داریم،
شاید چون خدا رو یه جایی همین دوروبرا حس میکنیم شاید چون دلمون گرمه اگه دنیا دنیا نموند امام رضا که میمونه برامون هوم
ببین منو، اگه به غم باشه به خدا انقد غصه هست بیاد و بمونه و بسوزونه ،خاکستر کنه و بره..
اگه یکم حساب کتاب کنی میبینی آخرش میون میدون مشکلای زندگی خودتی و خدای خودت!
ازت نمیخوام یه شبه کوه قافُ فتح کنی فقط راکد نشو جریان داشته باش مورچه ای قدم بردار ولی برو جلو..
دنیا زیاد چیزی نداره که دل خوش کنیم بهش ما آدماییم که بهش گرد مهربونی میپاشیم ماییم که میتونیم پایان قصه ی موندنی شدن آدم تو دنیا رو قشنگ تموم کنیم بزار بگن آخر شد ولی تا آخر خط پایان خودشو رسوند..
اونی که قلبش ترک خورد ، شکسته شد، خورد شد، ذوب شد ،و دوباره ساخته شد..
حالا شیشه ی دلش شده یه تنگ که توش ماهی قرمز داره..
بعد رنج پنجره های قلبت بهتر نورو عبور میدن.. قول میدم.
هی ما زنده میمونیم بهت قول میدم فقط بیا میون این خرابه ها گلای نرگس بکاریم..
بیا یه باغ پرتقال وسط قلبمون داشته باشیم من بوی ریحون رو دوست دارم میای ریحون بکاریم؟
حالا بهم بگو جوونه نظر تو چیه چی بکاریم تا زودی سبز شیم؟


نرگس جوان

دنیازندگیامیددلخوشی
فقط من.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید