ما انسان ها فکر می کنیم همه یک خصلت داریم و هیچوقت اخلاقمان عوض نمی شود. اما این درست نیست . حتی تلاش نمی کنیم تابدانیم چه خوبی ها و چه بدی هایی داریم . فراموش کردیم یا حتی نمی دانیم که برای این چشم به دنیا گشوده ایم که خوبی ها وبدی هایمان را از درون خود پیدا کنیم. احساسات و خصلت های ما مثل دنیای بزرگی هستند که باید درونش برویم و اخلاقمان را بفهمیم . بعضی هایشان را باید نابود کرد و بهضی از آنها را باید پرورش داد.
نمی دانم چرا ،چرا منتظر می مانیم کسی مارا نجات دهد درحالی که خودمان بال پرواز داریم .
چرا منتظر می مانیم قهرمان زندگی مان وارد شود تا زندگی مان را تغیر دهد ؟
انگار درون کلبه ای هستیم و داریم از پنجره زیبایی های بیرون را نگاه می کنیم و جرعت بیرون. رفتن را نداریم ؟
ما باید بال های خفته را بگشاییم و به سمت آرزو هایما ن پرواز کنیم . ما باید خودمان قهرمان زندگی یمان باشیم.باید از کلبه بیرون برویم و فریاد بکشیم. که می توانیم به آرزوهایمان برسیم .
قهرمان زندگی ما ،خودمان هستیم ،نه آن قهرمانی که شنل دارد و مثل سوپر من ها دنیا رانجات می دهد،
قهرمان اصلی کسی است که وارد قلبمان می شود و تیرگی ها را نابود میکند و روزنه های امید را باز میکند.