ویرگول
ورودثبت نام
آیدین زهره کرمانی
آیدین زهره کرمانی
آیدین زهره کرمانی
آیدین زهره کرمانی
خواندن ۴ دقیقه·۵ ماه پیش

سه برده ی بی رحم

سه برده‌ی بی‌رحم

سال ۱۹۹۲ بود. در انباری تاریک و مرموزی در شهر میامی، سه مرد با نام‌های تامی، نیکو و یسارکلی گرد هم آمدند تا معامله‌ای انجام دهند. اما آنچه در جریان بود، نه یک معامله‌ی ساده، بلکه نقشه‌ای خونین بود که هرکدام قصد داشت دیگری را به قتل برساند. این سرنوشت خونین، پایان زندگی هر سه‌شان بود.

یسارکلی:

یسارکلی در سال ۱۹۵۷ در شهر رم ایتالیا به دنیا آمد. او فرزند یک مرد آمریکایی و زنی آلمانی بود. وقتی تنها یک سال داشت، خانواده‌اش به نیویورک مهاجرت کردند. کودکی یسارکلی با آرامش و محبت همراه نبود؛ برعکس، او از همان ابتدا با دنیایی پر از درد و خشونت روبرو شد.

در سنین نوجوانی، دولت او را به خدمت نظامی فراخواند و به جبهه‌های جنگ در آفریقا فرستاد. جنگ، جایی بود که انسانیت جایی نداشت. در ۱۲ روزی که یسارکلی آنجا بود، تحت شدیدترین تحقیرها، شکنجه‌ها و آموزش‌های بی‌رحمانه قرار گرفت تا به ماشینی برای کشتار تبدیل شود. هر روز که می‌گذشت، بخشی از روح و انسانیت او از بین می‌رفت.

در جنگ، یسارکلی شاهد فجایع وحشتناکی بود؛ دوستانش یکی پس از دیگری کشته شدند و او مجبور بود برای زنده ماندن، بی‌رحم‌تر شود. وقتی از جنگ بازگشت، دیگر آن جوان خوش‌قلب نبود؛ او به مردی سرد و بی‌احساس بدل شده بود که خشونت تنها زبان او بود.

در ۲۰ سالگی، وارد دنیای خلاف شد. یسارکلی به سرعت در میان خلافکاران شهرت یافت؛ سرقت از بانک‌ها و قتل‌های سفارشی، کارهای روزمره‌اش شده بود. زندگی برای او تنها یک نبرد بقا بود، نبردی که در آن جایی برای انسانیت و احساسات نبود.

در سن ۲۹ سالگی، در همان معامله در انباری تاریک میامی، جان خود را از دست داد. سرنوشتی که محصول جنگ و خشونت بود؛ تراژدی انسانی که در این دنیای سرد، هیچ جای پناهی نداشت.

نیکو:

نیکو در سال ۱۹۵۰ در مسکو، قلب شوروی، به دنیا آمد. کودکی او سایه‌ی سنگین سیاست‌های سخت و سرکوبگر کمونیستی بود. از همان سنین کم، نیکو با سختی‌ها، بی‌عدالتی‌ها و اعدام‌های مرگبار آشنا شد. تا سن ۶ سالگی، کودک بی‌گناهی بود که هر روز شاهد مرگ و خشونت بود و این‌ها تاثیری عمیق بر روان او گذاشت.

در سن ۱۳ سالگی، نیکو شاهد یکی از تلخ‌ترین روزهای زندگی‌اش بود؛ به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، خانواده‌اش اعدام شدند. این حادثه نقطه عطفی در زندگی نیکو بود. او که دیگر هیچ امید و پناهی نداشت، فرار کرد و به اروپا رفت.

در اروپا، زندگی نیکو نیز آرام نگرفت. او به سرعت تحت تاثیر سیاست‌های سختگیرانه و فساد قرار گرفت. او تبدیل به ماشینی برای کشتار شد، ماشینی که فرماندهی‌اش را سیاست‌های ناعادلانه به دست داشتند. نیکو از ۱۴ سالگی وارد دنیای خلاف شد؛ او به دزدی، قتل و خشونت روی آورد و این رفتارها را تنها راه بقای خود می‌دید.

در ۲۰ سالگی، انسانیت را به طور کامل از دست داد. ذهنش پر شده بود از آنارشیزم و نفرتی که هیچ‌گاه آرام نمی‌گرفت. در ۴۰ سالگی، تبدیل به امپراتور خلاف شد؛ مردی که نه تنها بر خلافکاران فرمان می‌راند، بلکه از خشونت و بی‌رحمی به عنوان سلاحی برای حفظ قدرتش استفاده می‌کرد.

نیکو در ۴۲ سالگی، در همان معامله در انباری میامی، جانش را از دست داد. سرنوشتی که محصول سیاست‌های بی‌رحم و ساختارهای ظالمانه بود.

تامی:

تامی در سال ۱۹۵۷ در سیسیل، ایتالیا به دنیا آمد. کودکی‌اش در سایه‌ی فقر و تنگدستی گذشت؛ شرایطی که هر روز او را به سمت تاریکی بیشتر می‌کشاند. اولین قتل تامی در سن پنج سالگی رخ داد؛ او با ضربه‌ای از آجر، جان یکی از بچه‌های هم‌محله‌ای‌اش را گرفت.

این حادثه خانواده‌اش را مجبور کرد تا سیسیل را ترک کنند و به نیویورک مهاجرت کنند. اما در نیویورک، شرایط زندگی بهتر نشد. تامی که حالا نوجوانی بود، در ۱۳ سالگی وارد دنیای مافیایی شد. او در ۱۵ سالگی به مکزیک رفت و وارد تجارت کوکائین شد.

با پول و قدرتی که به دست آورد، تامی اما در ذهنش درگیر بیماری روانی و جنونی بی‌رحمانه بود. خشونت و بی‌رحمی تنها راهی بود که برای ادامه‌ی زندگی می‌شناخت. او تبدیل به هیولایی شده بود که نه تنها دیگران، بلکه خودش را نیز در آغوش گرفت.

تامی به میامی آمد تا قدرت خود را گسترش دهد؛ اما در همان معامله‌ی سرنوشت‌ساز، کشته شد.

معامله‌ی مرگ:

در انباری تاریک و مرموز در میامی، سه مردی که هرکدام مسیر زندگی‌شان با خشونت، درد و خیانت آمیخته بود، گرد هم آمدند تا معامله‌ای مرگبار انجام دهند. هیچ‌کدام به دیگری اعتماد نداشتند و هرکدام نقشه‌ای برای نابودی دیگری داشت.

در نهایت، این نقشه‌ها به فاجعه‌ای ختم شد که هر سه را به کام مرگ کشاند. معامله‌ای که نه تنها پایان سه زندگی بود، بلکه نمادی بود از سرنوشت تلخ انسان‌هایی که تحت تاثیر شرایط بیرونی، به برده‌های خشونت و بی‌رحمی تبدیلشده‌اند.

بیماری روانی
۳
۳
آیدین زهره کرمانی
آیدین زهره کرمانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید