ویرگول
ورودثبت نام
مهستا رازقندی
مهستا رازقندی
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

چرا جذب آسیب پذیری دیگران می‌شویم؟

مت دیمون و رابین ویلیامز در فیلم ویل هانتینگ نابغه
مت دیمون و رابین ویلیامز در فیلم ویل هانتینگ نابغه

فیلم ویل هانتینگ نابغه داستان مرد جوانی به نام ویل است با هوش فراوان و خشونت افسار گسیخته که ریشه در گذشته‌ای دردناک دارد. او درست در دل دانشگاهی که می‌تواند بستری برای به فعل در آمدن نبوغش باشد نیروی خود را صرف تمیز کردن زمین‌ها می‌کند. اما دست تقدیر برای او راه دیگری را مشخص نموده.

ویل در حال حل مسئله ریاضی تحلیلی روی آینه
ویل در حال حل مسئله ریاضی تحلیلی روی آینه

فیلم ویل هانتینگ نابغه درباره انتخاب است. اینکه آسیب‌پذیری را انتخاب می‌کنیم یا امنیت را؟ آیا به خود اجازه حس کردن، تجربه کردن و جسارت ورزی می‌دهیم و بزرگ می‌شویم یا می‌خواهیم زندگی را از دور زندگی کنیم؟ آیا جرات آن را داریم که ضعفهای خود و دیگری را به چشم ببینیم و لمس کنیم و ناامید نشویم؟ آیا این جرات را داریم که کسی را بشناسیم و بگذاریم ما را بشناسند؟ این فیلم نه تنها توجه ما را به این موضوعات جلب می‌کند بلکه توسط شخصیت شان به ما کمک می‌کند تا زندگی فردی که آسیب پذیری را انتخاب کرده به چشم ببینیم. شان با وجود تجربه احساسات دردناک با ویل باز هم او را می‌پذیرد و امیدش را به رابطه درمانی‌ای که به مرور شکل می‌گیرد حفظ می‌کند. او در برابر ویل باز و گشوده است و از حس کردن فرار نمی‌کند. او خود را به ویل می‌شناساند و بستری امن فراهم می‌کند تا ویل هم خود را به او بشناساند. آنچه شان پیش چشم ویل می‌آورد کمبودهای اساسی زندگی اوست. نبودِ حس معنی و غنا و دلبستگی. شان چشم ویل را به ارزشهای جدیدی باز می‌کند. همچنین به او نشان می‌دهد که خلاف ارزشهای خودش که همانا زندگی شرافتمندانه است عمل می‌کند. شان باور دارد که ویل وجودی منحصر به فرد دارد و مانع پروفسور جری برای گنجاندن ویل در یک الگوی جامعه‌پسند می‌شود. او به راهی که شوق ویل را برمی‌انگیزد معتقد است.

پروفسور جری و شان
پروفسور جری و شان

از طرف دیگر نقش پروفسور جری در کمک به ویل را نباید نادیده گرفت. دلسوزی او و ارزشی که برای استعداد ویل قائل است ویل را از پشت میله‌های زندان به مسیر رشد هدایت می‌کند. اما تفاوت کمک پروفسور و شان کاملا مشهود است. شاید پروفسور جری بخشی از خودش را در ویل می‌بیند. آرزوها و بلندپروازیهای خودش را ایده‌آلی برای زندگی ویل در نظر می‌گیرد و راه سعادت را خارج از این چهارچوب متصور نیست. او می‌خواهد از ویل چیزی بسازد. به او چیزی اضافه کند و او را در جای مناسب قرار دهد. اما شان در پی این است که ویل را کشف کند. چیزهایی از او بزداید و بگذارد وجود منحصر به فرد او آنطور که وجود ویل می‌خواهد پدیدار شود. این رویکرد و همچنین آسیب پذیری شان منجر به تحولی دو طرفه می‌شود. نه تنها ویل متحول می‌شود بلکه شان نیز بر مبنای بازخوردهای ویل پا را از دایره امن خود بیرون گذاشته و به خود اجازه تجربه‌های نو می‌دهد. فرد دیگری که می‌توان او را در آسیب‌پذیری الگو قرار داد اسکایلر است. اسکایلر نیز مانند شان واقعیست و زندگی را زندگی می‌کند. پیش قدم تجربه‌های نو است و شوق خود را دنبال می‌کند. نیازهای خویش را می‌بیند و با وجود زخمهای عاطفی گذشته‌اش باز وسط گود می‌پرد. اینجا شاید بتوان به مقایسه دو نوع قدرت پرداخت. قدرتی که بر پایه دانش و اطلاعات است، مثل آنچه که ویل مدام با آن خودنمایی و برتری جویی می‌کند و قدرتی که در نوع بودن اسکایلر و شان مشهود است. قدرتی که در زنده بودن، حس کردن و آمیختن با زندگی بوجود می‌آید. ویل هانتینگ نابغه درباره جرات آسیب پذیر بودن، اهمیت دادن به سعادت دیگری و تاثیر پذیری و تاثیرگذاریست. درباره قبول مسئولیت است. باشد که همه ما با جسارت زندگی کنیم.
برای مطالعه بیشتر درباره آسیب پذیری کتاب زندگی شجاعانه اثر برنه براون را پیشنهاد می‌کنم.

مسیر رشدآسیب پذیریاینگیجمنتتحلیل فیلم
متولد سالهای بمباران، هنر و نوشتن زنده نگهم داشت و جبر زندگی مرا به کوچینگ کشاند. صاف و ساده و همدل با گوشهای بزرگی برای شنیدن و دهان کوچکی برای گفتن.خجالتیِ آرام و صبور جمع. گاهی شیطان و گاهی سلحشور.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید