دوره کارآموزش ما در پروکسیما ۹ مرداد به پایان رسید. اگه بخوام به عقب برگردم و وضعیت الانم رو با دو ماه پیش مقایسه کنم شاید خیلی چیزها در من عوض شده باشه. به لطف پروکسیما الان از پس انجام تسکهایی برمیام که تا دو ماه پیش برام خیلی دور از انتظار به نظر میرسیدن و فکر میکردم انجام دادنش برای من قراره خیلی سخت باشه!
خداحافظی با تنبلی و اهمالکاری
متاسفانه من از اون آدمام که به اهمالکاری و کمالگرایی دچارن و اول شروع دوره کارآموزش فکر میکردم که این دو معضل خانمانسوز قراره حسابی کار دستم بدن و شاید بهم اجازه ندن اونطور که میخوام از دوره و فرصتی که در اختیارم داده شده استفاده کنم. اما خدا رو شکر اونقدر اذیت نکردن و این قضیه برای خودم هم خیلی جالب بود. البته بخش زیادی از غلبه بر اهمالکاری رو مدیون توصیه جلسه اول خانم شریفیم. اینکه برای انجام یک کار ببینم که در زمان کمتر از سه دقیقه صورت میگیره، سریع انجامش بدم و کارهای بزرگتر رو به بخشهای زمانی کمتر از نیم ساعت تقسیم کنم و بعد از رسیدن به هر ایستگاه زمانی یا انجام کار با تلههای ذهنیم به خودم پاداش بدم. این توصیه بهطرز باورنکردنی روی من جواب داد و تونستم تا حد قابلتوجهی بر اهمالکاریم غلبه کنم و هر موقع هم که میدیدم سروکله اهمالکاری داره پیدا میشه شروع میکنم به حساب کردن اینکه اون کار انجام دادنش چقدر طول میشه و تکهتکه کردنش به ایستگاههای زمانی نیم ساعته.
گاهی اوقات پیش میومد که چون فکر میکردم قرار نیست یه تسک رو کامل و بینقص انجام بدم اصلا سمتش نمیرفتم راه مقابله با کمالگراییم هم اینجوری بود که پذیرفتم یه تازهکارم و قرار نیست مثل فردی که حداقل پنج ساله داره فعالیت میکنه کار کنم و فرصت اشتباه کردن رو از خودم نگرفتم و فقط شروع به انجام کار کردم. تسک که بینقص درنمیاومد اما من از همون اشتباهاتم سعی میکردم درس بگیرم و از برنامه هم عقب نمیموندم.
کار تیمی، تلاش، تعهد
سه ضلع جدانشدنی کارآموزش پروکسیما در اسپرینت اول بودن. البته قسمت کار تیمی تو اسپرینت اول پررنگتر بود، هم فرصتی رو به بچهها میداد که بیشتر با هم آشنا شن هم اصول و روحیه کار تیمی رو یادبگیرن؛ اینکه وظایف رو چجوری بین خودمون تقسیم کنیم، به تیم تعهد داشته باشیم و اگر یه وقت همتیمیهامون نرسیدن که تسکها رو انجام بدن چجوری پروژه رو مدیریت کنیم و جلو ببریم. اسپرینت دوم چون تعدادمون کمتر بود کار تیمی زیادی صورت نگرفت اما ما مواردی که لازم بود رو یاد گرفته بودیم.
زمانی که میخواستم در کارآموزش شرکت کنم میدونستم که تلاش و تعهد اصلیترین لازمههای ورود به این دورهس؛ و با خودم قرار گذاشتم که تلاشم رو بیشتر کنم و از این فرصتی که در اختیارم قرار داده شده نهایت استفاده رو ببرم.
در کلاف محتوا
راستش مباحثی که در پروکسیما یاد گرفتیم همهش مفید و کارآمد بود ولی یکی از جذابترین بخشهای این دوره برای من مطالعه کتاب کلاف محتوا بوده و هست. تو این کتاب تقریبا چکیدهای از تمام مباحثی که تو دوره یاد گرفتیم و مقالههایی که میخوندیم بود و خوندن و خلاصه کردن این کتاب توفیق اجباری شد تا هم مروری بر چیزهایی که تا الان خوندیم داشته باشیم و هم نکات جدیدی یاد بگیریم. خوندن این کتاب رو بهشدت به همه افرادی که به دنیای محتوا علاقهمندن و سوالاتی در این زمینه دارن پیشنهاد میکنم.
دستاوردهای غیرمادی
دوره کارآموزش پروکسیما برای من مثل یه دانشگاه بود. جایی که دوستای خوبی پیدا کردم، مهارتهای نرم و سخت مفیدی یاد گرفتم. همچنین وجود یه منتور صبور و کاربلد طی کردن این مسیر رو خیلی برامون راحتتر کرد. راستش نمیدونم وضعیتم تو دنیای محتوا و کلمات قراره چجوری باشه و هنوز میتونم خودم رو ستاره پرنور پروکسیما بدونم یا نه ولی واقعا همکاری با یه مجموعه حرفهای و کاربلد و یه مدیر محتوا که تقریبا بهعبارتی زیر دست خودش بزرگ شده باشی چیزیه که خیلی ازش استقبال میکنم و امیدوارم افتخار بودن کنار این تیم رو داشته باشم. خلاصه که اگه دستاوردهای من در این دوره چند ماهه کارآموزش بیشتر از اونه که تو یه پست جا بشه، اما مطمئنم که اگه بازم به عقب برگردم بااطمینامن همین مسیر رو انتخاب میکنم.