
اگر کمی به پیشبینیهای ورزشی اطرافتان دقت کنید، یک الگوی تکراری میبینید؛ پیشبینیهایی که با اطمینان بیان میشوند اما در نهایت با نتیجه واقعی فاصله زیادی دارند. عجیب اینجاست که بیشتر این پیشبینیها بعد از شکست، با جملههایی مثل «فوتبال قابل پیشبینی نیست» یا «شانس دخیل بود» توجیه میشوند. اما واقعاً مشکل از شانس است یا از خود پیشبینی؟
واقعیت این است که بخش بزرگی از پیشبینیهای ورزشی اساس علمی مشخصی ندارند. آنها بیشتر بر احساس لحظهای، تعصب تیمی یا نتایج یکی دو بازی اخیر تکیه میکنند. این نوع نگاه شاید برای بحثهای دوستانه جذاب باشد، اما برای پیشبینی دقیق، پایه قابل اعتمادی نیست.
یکی از اشتباههای رایج در پیشبینی ورزشی، تمرکز افراطی روی نتیجه آخرین بازی است. تیمی که هفته قبل برده، ناگهان «مدعی قطعی» میشود و تیمی که باخته، از دایره شانس خارج میشود. در حالی که فوتبال مجموعهای از روندهاست، نه اتفاقات مقطعی. بررسی فرم پنج تا ده بازی اخیر، کیفیت رقبا، مصدومیتها و حتی فاصله بازیها تصویر واقعیتری ارائه میدهد.
اشتباه دوم، نادیده گرفتن دادههاست. بسیاری از پیشبینیها بدون توجه به آمار انجام میشوند؛ آماری مثل میانگین گل موردانتظار، تعداد موقعیتهای خلقشده، میزان مالکیت مؤثر یا حتی عملکرد تیمها مقابل سبکهای مشابه. دادهها تضمین برد نیستند، اما نبودشان تقریباً تضمین خطاست.
مسئله بعدی، تعمیم دادن است. اینکه «این تیم همیشه جلوی آن تیم میبرد» یا «فلان مربی در بازی بزرگ میبازد». فوتبال حرفهای امروز آنقدر پویاست که ترکیبها، سیستمها و حتی فلسفه بازی یک تیم میتواند در نیمفصل تغییر کند. پیشبینیای که به تاریخچه قدیمی تکیه کند و شرایط فعلی را نبیند، معمولاً شکست میخورد.
یکی دیگر از دلایل مهم شکست پیشبینیهای ورزشی، توجه نکردن به مسیر مسابقات است. در تورنمنتهایی مثل جامهای جهانی یا قارهای، فقط قدرت تیمها تعیینکننده نیست؛ مسیر صعود، استراحت بین بازیها و حتی انگیزه در مراحل مختلف نقش تعیینکننده دارند. پیشبینی درست، فقط «چه تیمی بهتر است» نیست، بلکه «چه تیمی راحتتر به نتیجه میرسد» را هم بررسی میکند.
مشکل زیادی از پیشبینیها این است که تحلیل و نتیجهگیری با هم قاطی میشوند. تحلیل یعنی بررسی دادهها و شرایط؛ نتیجهگیری یعنی انتخاب یک سناریو محتمل. وقتی از اول نتیجه در ذهنمان باشد، تحلیل فقط تبدیل میشود به پیدا کردن دلایل تأییدکننده. این یکی از خطرناکترین دامها در پیشبینی ورزشی است.
اینجاست که تفاوت میان حدس و پیشبینی واقعی مشخص میشود. حدس بر اساس احساس شکل میگیرد، اما پیشبینی بر اساس مدل ذهنی منظم. مدلی که بداند هر عامل چقدر وزن دارد و کدام داده واقعاً مهم است. بدون این ساختار، حتی اگر یک پیشبینی درست از آب دربیاید، قابل تکرار نخواهد بود.
در ورزش90 تلاش شده به پیشبینی ورزشی نه بهعنوان سرگرمی، بلکه بهعنوان یک فرآیند تحلیلی نگاه شود؛ فرآیندی مبتنی بر داده، روند، مسیر مسابقات و واقعیتهای زمین. هدف این نیست که همیشه نتیجه نهایی را درست گفت، بلکه این است که پیشبینی قابل دفاع و منطقی باشد، حتی اگر نتیجه خلافش رقم بخورد.
فوتبال همچنان غیرقابل پیشبینی میماند، اما این به معنای بیقاعده بودن آن نیست. هرچه فاصله پیشبینیها از احساس و تعصب بیشتر شود و به سمت تحلیل حرکت کند، درصد خطا کمتر میشود. مشکل بیشتر پیشبینیهای ورزشی این نیست که فوتبال پیچیده است؛ مشکل این است که سادهانگارانه با آن برخورد میشود.
اگر دوست دارید یک نمونه از این نوع نگاه تحلیلی را ببینید، تحلیل جام جهانی 2026 در این لینک میتواند نقطه شروع مناسبی باشد: