الهام تربت اصفهانی
الهام تربت اصفهانی
خواندن ۲ دقیقه·۲ ماه پیش

برای الیزه

هنوز صبح نشده، شاید به سحر هم نرسیده‌ایم آن موقع از شروع روز که نمی‌خواهی باور کنی شب تمام شده و تو آنجور که خسته بودی و تنت محتاج خواب بوده نخوابیده‌ای، بیدار بودی حتی آنوقت شب که دستهایت جانی برای نگه داشتن شیشه شیر نداشته و حتی یک پیمانه از شیرخشک‌ها را ریخته‌ای روی فرش و مقداری از آب فلاسک را هم ریخته‌ای روی تشک خودت و وقتی دوباره سعی می‌کنی بخوابی خیسی اذیتت می‌کند. تازه آن وسط فهمیده‌ای که پریود هم شده‌ای ولی نمی‌توانی بروی و پد بگذاری چون بچه هنوز سیر نشده، همین که خوابید می‌دوی سمت دستشویی ولی دیر شده و آن وقت شب تازه باید لباس‌های خون آلودت را هم بشویی. هنوز خوابی و دستهایت را که دیگر درگیری‌شان با اگزما شدیدتر هم شده بین خون و آب و صابون مشت می‌کنی و از هم باز می‌کنی. نگرانی این سر و صداها بقیه را هم بیدار کند. برمی‌گردی بخوابی که بوی پی‌پی بچه و نق زدن‌های خواب آلودش بیدارت می‌کند دوباره برمی‌خیزی درست همان لحظه‌ای که کمرت از درد پریودی تیر می‌کشد بچه را که خواب است می‌شویی و باز برمی‌گردی ولی حالا دیگر بچه بیدار است و خانه روشن شده. روز درست آن لحظه‌ای از راه رسیده که منتظرش نبودی. تو دیگر از حال می‌روی و بچه می‌رود سراغ پدرش تا بازی کند. یک ساعت دیگر دوباره خوابش می‌گیرد... همان طور که نشسته‌ام پای ننو و تابش می‌دهم و به موزیک یکنواخت لالایی گوش می‌دهم با خودم فکر می‌کنم که چقدر این موزیک را از بقیه بیشتر دوست دارد. کمی که به ذهن خواب آلودم فشار وارد می‌کنم یادم می‌آید که اسمش "برای الیزه" بود موسیقی عاشقانه بتهوون. می‌گردی دنبال نسخه اصلی و گوش می‌کنی. چندین و چند بار و خیلی چیزها در خاطرت تازه می‌شود اینکه با این موزیک چقدر رمانهای قطور می‌خواندی چقدر غرق می‌شدی در ادبیات و موزیک... می‌گویند بهانه نیار کم‌کم برگرد به همان آدمی که قبل از بچه بودی سرم سنگین می‌شود من همان آدم هستم با همان خواسته ها و آرزوها ولی جسمم از خستگی امان نمی‌دهد که به خود قبلیم برگردم. اگر زمانی داشته باشم قطعا صرف تمیز کاری و آشپزی می‌شود. این وسط چیزهای کوچکی که بتوانم با آبتین به اشتراک بگذارم و او هم لذت ببرد قطعا حالم را جا می‌آورد مثل همین موزیک بتهوون که اول روز با آفتاب طلوع می‌کند در روحم و آبتین را به خواب می‌برد. مدتها پای ننو با کمری که تیر می‌کشد و جانی که تشنه‌ی خواب است "برای الیزه" را پلی می‌کنم و تصور می‌کنم که کسی در وصف این جان خسته این موزیک را نوشته و نواخته شاید اینطور نباشد ولی من اینجوری فکر می‌کنم چون حالا تقریبا خواب می‌بینم.

خواببچهپریود
با نوشتن از خود سعی می کنم طرح زندگی ام را کامل کنم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید