خیلی وقتها با اینکه مشکل بزرگی توی زندگیمون نداریم، اما احساس ناخوشایندی داریم
مشکل بزرگ میتونه فقر شدید یا بیماری سخت باشه و زندگی رو خیلی پیچیده کنه، اما وقتی شرایط ما اینطوری نیست، چی باعث میشه حس نارضایتی و ناکامی داشته باشیم؟ چرا دنیا پر شده از آدمهای عصبی و غمگین؟
دکتر گلسر در کتاب تئوری انتخاب توضیح میده که اگر ما خودمون رو مسئول تامین نیازهامون بدونیم و سعی کنیم با واقعیتهای زندگیمون روبرو بشیم تا حد زیادی از نارضایتیهامون کم میشه.
اگر واقعا اینطوری باشه، ارزشش رو داره زمان بزاریم و با این تئوری آشنا بشیم.
مخصوصا ماهایی که تو زندگیمون وقت زیادی رو صرف کردیم تا برای ناکامیها و ناراحتیهامون، مقصر، دلیل یا توجیه پیدا کنیم، یا با این فکر که قربانی شدیم داریم زندگیمون رو پیش میبریم، قربانی سرنوشت، خانواده، بختِ بد و خیلی چیزای دیگه، البته درسته که گذشته ما و اقدامات دیگران تاثیر زیادی داشته روی زندگیمون و وضعیت فعلیمون رو رقم زده، اما ما قربانی نیستیم. بیایین با خودمون صادق باشیم، این طرز فکر قربانیبودن، ما رو تا به حال به جایی نرسونده و بعد از این هم نمیرسونه، پس یک بار، خلاف همیشه، بیایین فرض کنیم که دکتر گلسر راست میگه و اگر الان احساس ناکامی و ناخوشایندی داریم خودمون باید براش یه کاری کنیم.
چون فقط اینجوریه که مسئولیت زندگیمون رو تقبل میکنیم و واقعیتهاش رو انکار نمیکنیم، و بعد میریم برای رفع نیازها و حل مسائلی که داریم دنبال راهحل میگردیم و خودمون زندگیمون رو هدایت میکنیم و یواش یواش میسازیمش.
به قول خیام
مائیم که اصل شادی و کان غمیم
سرمایهی دادیم و نهاد ستمیم
پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم
آئینهی زنگ خورده و جام جمیم
خودِ خودِ ما