کاش رویاهامون رو میشد مثل غذایی که سفارش میدیم، درخواست میدادیم و بعد پشت در خونهمون تحویل میگرفتیم. فقط مشکل اینجاست ما اغلب درست نمیدونیم رویامون چیه، آخه رویای اشتباهی مثل غذای اشتباهی نیست که بشه یجوری خوردش، رفتن در زندگی اشتباهی است که باید زیستش. اگر شور بود اگر شیرین اگر تلخ باید چشید، باید چشید آنچه را رویایمان میدانستیم.
یادم است یک بار پیتزای من را اشتباهی بردند تحویل همسایه دادن اتفاقا آنها هم منتظر پیتزا بودند جعبه را باز کردند و کمی از آن خورده بودن و بعد متوجه شدند سفارش برای من است، خلاصه که پیتزا وقتی به من رسید که یخ کرده بود و از دهن افتاده بود حتی کمی هم ازش رفته بود، درسته من زنگ زدم رستوران و بابت این اشتباه اعتراض کردم و آمدند قبلی را بردند و یک پیتزای تازه تحویلم دادند اما وقتی که خیلی دیر شده بود خیلی دیر. انگار کاشکی را کاشتم و شد، آخر زندگی هم همین است رویایت را که درخواست میدهی میرسد اما گاهی اشتباهی میرسد گاهی انقدر دیر میرسد که از دهن افتاده و غمانگیز است مثل شهریار که گفت آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا...