وجیهه
وجیهه
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

من کی‌ام؟

من موجود ضعیفی‌ام که وقتی یک دست‌درد ساده دارم از هرچه که بهش می‌گم زندگی، ساقط می‌شم. البته اونچه که من بهش می‌گم زندگی درواقع یک چهارراه ئه که وسطش ایستادم و دائما دارم انتخاب می‌کنم. انتخاب بین اونچه که دوست دارم، اونچه که درسته یا اونچه که ازم توقع می‌ره. حتی وقت‌هایی که به خیال خودم دارم خوش می‌گذرونم در واقع از قبل انتخاب کردم که چطور خوش بگذرونم؛ مثلا برم پیاده‌روی صبحگاهی یا بخوابم، تنها بمونم یا با دوستام گپ‌بزنم، فیلم ببینم یا برقصم و خیلی چیزای دیگه. حتی گاهی انتخاب می‌کنم وسط این چهارراه خودم رو بندازم زمین و از همه اینهایی که گفتم، دست بکشم و کمی مشغول افسردگی، مریضی یا فراموشی بشم بلکه یه مدت بار این انتخاب‌ها رو از روی دوشم کم کنم و شاید یک روزی انتخاب کنم که هیچ‌وقت دوباره بلند نشم. پس با این اوصاف بنظرم موجود ضعیفی نیستم، من درواقع موجود قوی هستم، اونقدر قوی که هرکاری ازم برمیاد، می‌تونم هرجایی که می‌خوام برم و هرطور که می‌خوام زندگی کنم و هیچی نمی‌تونه جلوم رو بگیره به‌جز همین ذهن خودم که اگه نتونم قدرت شگفت‌انگیزش رو درست مهار کنم می‌تونه علیه خودم و خواسته‌هام قد علم کنه و یا هرچی رو که خوشش نیاد و یا ازش بترسه رو ویران کنه

اُه من چقدر پیچیده‌ام. قطعا مولانا هم برای همین گفته: من نه منم، نه من منم

و حتی حافظ وقتی گفت: در اندرون من خسته‌دل ندانم کیست***که من خموشم و او در فغان و در غوغاست، قطعا می‌خواسته آیندگان بدونند که به‌کل آدمیزاد اینطوریه؛ خودش رو درست نمی‌شناسه اما ندای درونش رو به گوشِ جان می‌شنوه و فقط باید یاد بگیره از فرصتی که زندگی بهش داده استفاده کنه تا ندای درونش رو محقق کنه و نترسه از شکست چون که نیستی است سرانجام هر کمال که هست


زندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید