یه آدم عادی
یه آدم عادی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

صبح شنبه

صبح شنبه رسیده. اولین کاری که میکنم گوشی دست گرفتنه‌. از ۵ صبح پیام‌گذاشتم ولی الآن بیدار شدم.

آه. امروز روز ساده ای نخواهد بود. همه هجمه میارن. همه میپرسن این می شد و اون چی شد. باید صبحونه بخورم‌ و با انرژی زیاد برم سرکار تا بقیه نتونن حمله های سنگینی به من بکنن.

کمتر از چند روز پیش میتونم‌تمرکز کنم‌و بنویسم. خب همینه نوشتن راه نجات تو نیست‌. راه نجات اراده و تعهد و پشتکار پی در پی هست. پاشو پاشو پسر جان پاشو.

فعلا بدرود... من‌برم که پاشم

ساعت ۶:۴۵ صبح شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید