از بچگی به ما گفتن کاری که آسون به دست بیاد، آسون هم از دست میره!
شاید برای همینه همه کارهای ما به حل هزارتو میماند، تا این حد که از بچگی به یاد ندارم یک کار من از راه اصلی و بدون حاشیه به سرمنزل رسیده باشد، همه آنها با چندین تبصره و بیراهه و مرارت اگر هم نه به خود هدف ولی بالاخره به حوالی آن رسیدهاست.
بالای پنج سال است که برای دوچرخه سواری همگانی گام برمیدارم با دوستان و همرکبان زیادی در این راه هممسیر شدهام، پای صحبتها و گلههای خیلیها نشستهام که از نامردمیها گله داشتهاند، حقیقتا در این راه شاید برای خودم هم اتفاقهای ناگوار و مشکلات عدیده کم پیش نیامده باشند اما ذاتا آدمی نیستم که در ذهن به آن خاطرات بد فرصت تکثیر و پرواز دهم، اگر به ذهنم فشار آورم بیشتر یاد خدا قوتهای ماشینهای عبوری میافتم یا نهایتا ماشینهایی که از سر حسن نیت از پشت سر به هوای همان کاری که برای ابراز احساسات با دیگر ماشینها میکنند، دست به بوق شدهاند و با اینکه در جا دو متر جهیدم ولی در نهایت پس از پی بردن به حسن نیت آنها، در ته دل خوش شدهام.
در این سالیان پیشرفت و فتوحات نیز کم نبوده است؛ به مقدار قابل ملاحظهای از تعداد اتفاقات ناگوار کم شده است و به تعداد جمعیت خدا قوت گویان و افرادی که با مهربانی دست تکان میدهند، اضافه شده است. البته قابل درک است که حتی پیش آمدن یک مورد ناگوار در ماه نیز میتواند اوقات آدم را به اندازه کافی کدر نماید و به موفقیت آینده دوچرخه سواری مردد نماید.
نکته دیگری که اشاره آن حتما در اینجا -علاوه بر همراهی کم و بیش رانندگان- خالی از لطف نیست (و شاید برایتان باورنکردنی باشد) همراهی و عادت کردن سگهای ولگرد به دوچرخه سواران در محیطهای پیرامونی و حومه شهر است. شاید از دید آنها هم وجود افرادی که سابقا در نظرشان نامتعارف به حساب میآمدند، به دلیل حضور مستمر دوچرخه سواران و تبدیل شدن به عنصر ثابت پارکها، مراتع و جادهها دیگر کمتر مهاجم و کریه جلوه کنند.
اگر در سالهای گذشته در این محیطها به دوچرخهسواری اقدام کرده باشید و با حال حاضر مقایسه کنید -حتی بواسطه چندین برابر شدن جمعیت سگها - تعداد حملات سگها به دوچرخهسواران (که از گزارشات و گِلههای شایع دوچرخهسواران در همه جای دنیا بوده) به مراتب کاسته شد و رو به نزول است.
هدف از مطرح کردن این مثال اهمیت استمرار دوچرخه سوارای در محیطهای مختلف و دیده شدن توسط عوامل تنشزا است تا حساسیتها با روند نزولی رو به کاهش گذارد.
از جمله موفقیتهای سالهای اخیر پذیرفته شدن لباس دوچرخه سواری توسط جامعه محافطهکار است. لازم به یادآوری است در گذشته نه چندان دور جامعه حتی پذیرش لباسهای رنگ روشن را نداشت و با پیش داوری با آن برخوردهای زننده میشد. حال آنکه رنگ در دوچرخه سواری به سبب دیده شدن و هشدار یک اصل به حساب میآید.
بطور کلی تمام تغییرات مدنظر دوچرخهسواران وابسته به حضور پرتعداد بیش از پیش آنها در سطح جامعه است تا از طریق دیده شدن و تبدیل گشتن به عنصری عادی در سطح شهر ، پیشنیاز توفیقات بعدی بوجود آید.
به همین صورت در حالیکه هم اکنون مسیرها و محورهای مخصوص دوچرخه سواری - ولو اندک - در سطح شهر خالی از دوچرخه سوار است انتظار از شهرداری ها و هر ارگان دیگری برای احداث خطوط جدید بی معناست. حضور پررنگ دوچرخه سواران و بالا رفتن نیاز باعث خواهد شد تمام ارگانهای مربوطه را وادار به حرکتی در این راستا نماید.
همیشه یادآور ایننکته باید بود که کشور هلند -که هم اکنون به کشور دوچرخه محور شهره است- ابتدا دوچرخه سواران بی شماری داشت و پس سالها و متاسفانه تلفات بالای جانی در جواب انتظارات دوچرخه سواران، مسئولان شهری را وادار به ایجاد زیرساختها و خطوط بی شمار دوچرخهسواری و رجحان دوچرخه سواران به رانندگان کرد.
در آخر ذکر این نکته ضروری است در راه مبارزه با آلودگی محیط زیست کنترل هزینهها نگاه سبز محور جلوگیری از ترافیک لگام گسیخته و دهها دلیل دیگر، چارهایی جز روی آوردن همگانی به استفاده از دوچرخه ، پیادهروی و حمل و نقل پاک باقی نمانده است -و چه با همکاری ما یا بدون ما-مسیرهای سبز دو و دوچرخه ناگزیر ساخته خواهند شد. ✌?
به امید روزهای بهتر