درباره فیلم النا اثر آندری زویاگینتسف کسی نظری داره؟
این فیلم خط داستانی مشخصی نداره اما تارکوفسکی دوم (زویاگینتسف) ازبازیگراش عالی استفاده کرده.تمام خط قرمزهاشو النا میدونه و وارد حریم شوهرش نمیشه.نمایی که دارن تو اشپزخانه حرف میزنن ؛ دوربین درنمای نزدیک مرد رونشون میده که پشت سرش پنجره است و زن رو که پشت سرش دیواروکابینت اشپزخانه است و دقیقا در این نما ما روشنفکری(مرد) و بی سوادی و کوته فکری زن(پشت سرش دیواره) با فکری محدود رومیبینیم..ابله ترین مادری که براش مهم نیست چه بلایی سرشوهرش بیاره.بچه اش هم دوباره بچه دار میشه و یکی رو میکته دوتا و دوتا روهم سه تا؛! چرا ؟! چون براش مهم نیست هزینش از کجا میاد اون مادر احمقش از شوهرش قراره بگیره! در اخر هم مثل لاشخورهای جاهل به خونه اون پیرمرد حکله میکنن و همه چیز رو میخورن..دوربین به عقب میکشه و ما باز همان درخت تنها درصحنه ی اغازین رو داریم که حکایت از تنها رفتن و ماندن همون صاحب خونه داره که در زندگی و مرگش هم تنها بود و حتی دخترجاهلش هم پیشش نمیومد!بیا فرزند بزرگکن?
فیلم در کل در یک نمای داخل ماشین فرهنگ رانندگی(سکانس رفتن مرد به باشگاه) هم داره یاد میده..منتظر نظرات دوستان هستم.
م