ویرگول
ورودثبت نام
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگیاشتراک‌گذاری دریافت‌های شهودی و دغدغه‌های درونی.
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
خواندن ۵ دقیقه·۱ ماه پیش

آیا حرفه وکالت، هنر حضور بی‌غرق‌شدن است؟تأملی بر هویت حرفه‌ وکالت

پیش‌گفتار

در سنت ذن‌بودایی، معلمان با گزاره‌هایی ظاهراً ساده و گاه متناقض، شاگردان را به تأمل عمیق درباره ماهیت واقعیت دعوت می‌کنند. «ماه در آب می‌افتد، ولی خیس نمی‌شود» یکی از این گزاره‌هاست که در نگاه نخست شاید پارادوکسی بیش به نظر نرسد، اما در لایه‌های عمیق‌تر خود، حقیقتی درباره نحوه حضور آگاهانه در جهان را آشکار می‌سازد. این نوشتار تلاشی است برای خواندن این گزاره کهن در بستر تجربه معاصر حرفه وکالت .اما چرا وکالت؟ زیرا شاید کمتر حرفه‌ای بتوان یافت که در آن این تنش میان حضور و فاصله، میان درگیری و استقلال، میان همدلی و بی‌طرفی، به این اندازه محسوس و حیاتی باشد. وکیل روزانه با این چالش روبروست: چگونه می‌توان در دل طوفان‌های احساسی، حقوقی و انسانی حضور داشت و در عین حال آن قدرت تشخیص و تصمیم‌گیری را که مستلزم فاصله‌ای حرفه‌ای است، حفظ کرد؟ در دورانی که حرفه‌ها بیش از پیش با فشارهای بیرونی و درونی روبه‌رو هستند، بازگشت به اصول و تأمل بر ماهیت کار حرفه‌ای می‌تواند راهگشا باشد.این مقاله ادعای تطبیق دقیق فلسفه شرقی بر حقوق ندارد، بلکه دعوتی است به نگاهی تازه، به یافتن نقاط اشتراک میان حکمت‌های جهانی و تجربه روزمره حرفه‌ای. امید است این تأمل بتواند گفت‌وگویی را آغاز کند درباره تامل در این مطلب که آنچه یک وکیل را به‌عنوان یک وکیل تعریف می‌کند نه صرفاً دانش حقوقی، بلکه نحوه حضور وی در این دانش، نحوه ارتباط او با موکلان، و نحوه حفظ هویت اخلاقی و حرفه‌ای‌ اش در میان همه پیچیدگی‌های این مسیر است .ماه در آب است، اما خیس نمی‌شود. وکیل در دعوا است، اما خود دعوا نیست. این فاصله ظریف، همان چیزی است که حرفه را از صرف فعالیت متمایز می‌سازد.

مقدمه

گزاره ذن‌بودایی «ماه در آب می‌افتد، ولی خیس نمی‌شود» یکی از عمیق‌ترین استعاره‌هاست که می‌تواند ماهیت حرفه وکالت را در لایه‌های پنهان آن روشن کند. این جمله ظاهراً ساده، درباره ماهی سخن می‌گوید که بازتاب خود را در آب می‌بیند، اما این بازتاب نه ماه را تر می‌کند و نه آب را متحول. در این میانه، وکیل نیز چونان آن ماه است که در دریای پرتلاطم پرونده‌ها و دعاوی حضور دارد، اما نباید در آن غرق شود.

حضور بدون غرق شدن

وکیل در هر پرونده‌ای وارد دنیایی می‌شود که سرشار از احساسات، منافع، تعارض‌ها و گاه رنج‌های انسانی است. او شاهد ظلم‌ها، بی‌عدالتی‌ها، خیانت‌ها و درد‌هاست. اما همچون ماه که در آب می‌افتد و خیس نمی‌شود، وکیل باید در این دریا حضور داشته باشد بدون آنکه هویت حرفه‌ای خود را از دست بدهد . او باید همدل باشد اما نه همذات‌پندار، باید درک کند اما نه دچار همان درد شود، باید یاری برساند اما نه خود نیازمند یاری گردد.این توازن ظریف، جوهره اخلاق حرفه‌ای وکالت است. وکیلی که بیش از حد در پرونده‌های خود غرق می‌شود، توان قضاوت عینی و تصمیم‌گیری منطقی را از دست می‌دهد. او دیگر وکیل نیست بلکه طرف دعوا شده است و برعکس، وکیلی که هیچ همدلی و درکی ندارد، تنها ماشینی است برای اجرای فرمول‌های قانونی، نه انسانی که برای دفاع از حق تلاش می‌کند.

بازتاب و واقعیت

ماه در آب، بازتابی است از واقعیت اما نه خود واقعیت. این تمایز در حرفه وکالت اهمیتی بنیادین دارد. وکیل نماینده موکل است، بازتاب خواست و حق اوست، اما نه خود موکل. او صدای کسی است که شاید نتواند به درستی سخن بگوید، اما این صدا باید همچنان متعلق به همان کس باقی بماند. وکیل نباید جای موکل را بگیرد، نباید تصمیمات او را دیکته کند، نباید خود را صاحب حق بداند. در این معنا، نهاد کانون وکلا نیز بازتابی است از جامعه حقوقی، آیینه‌ای که در آن چهره عدالت‌خواهی و حق‌طلبی منعکس می‌شود. کانون وکلا نه حکومت است و نه در برابر آن، بلکه فضایی است میانجی که در آن حرفه‌ای‌ها برای ارتقای دانش، اخلاق و استانداردهای حرفه‌ای خود تلاش می‌کنند. این نهاد همچون ماه باید در جریان امور اجتماعی و حقوقی حضور داشته باشد، اما بدون آنکه در موج‌های سیاسی و جناحی غرق شود.

پاکی در میان آشفتگی

آب می‌تواند گل‌آلود، طوفانی یا راکد باشد، اما ماه همچنان ماه است. درخشش آن به کیفیت آب بستگی ندارد .آب ممکن است طوفانی ، گل‌آلود یا آرام باشد و مسیر ماه در آن همیشه مستقیم نیست. با این حال، ماه همان ماه است و وکیل همان وکیل است. در میان جریان‌های پیچیده و پرتلاطم پرونده‌ها، نور اصول اخلاقی و حرفه‌ای او نباید کم‌سو شود. حضور وکیل در این مسیر، مانند درخشش ماه در آب، نیازمند پایداری و وفاداری به حقیقت است، بی‌آنکه خود با جریان‌ها مخلوط شود.

وکیل نمی‌تواند بهانه کند که «چون شرایط خوب نیست، من هم رعایت نمی‌کنم». او باید همچون ماه، در هر شرایطی نوری باشد که راه را روشن می‌کند. او باید در سخت‌ترین پرونده‌ها، در دشوارترین شرایط، در پیچیده‌ترین مسائل، همچنان به صداقت، امانت‌داری، پشتکار و تعهد خود پایبند باشد. این پایبندی نه به خاطر پاداش یا تقدیر است، بلکه به خاطر ماهیت حرفه‌ای است که برگزیده است.

مسئولیت بی‌ادعا

ماه نوری می‌تابد که به او تعلق ندارد؛ بازتاب نور خورشید است. اما این بازتاب برای شب‌گردان راهگشا است. وکیل نیز در بسیاری موارد راهگشایی می‌کند که شاید هرگز به نام او ثبت نشود. او کسی است که در پس‌زمینه کار می‌کند، مذاکره می‌کند، سند می‌نویسد، استدلال می‌کند، اما در نهایت نتیجه به نام دادگاه، قاضی یا موکل ثبت می‌شود.این فروتنی ذاتی در حرفه وکالت است. وکیل نباید به دنبال شهرت شخصی فراتر از حد معقول باشد، نباید خود را مرکز ماجرا بداند. او خدمتگزار عدالت است نه قهرمان آن. او ابزار و واسطه‌ای است میان فرد و نظام حقوقی، میان حق و اجرای آن. این نقش واسطه‌گری مستلزم فروتنی است، فروتنی که نه از ضعف بلکه از قدرت برمی‌خیزد، قدرت دانستن جایگاه واقعی خود.

تعالی از طریق جدایی

ذن ما را می‌آموزد که آزادی در جدایی نیست بلکه در نحوه ارتباط است. ماه از آب جدا نیست، بلکه در نحوه حضورش در آب آزاد است. وکیل نیز نمی‌تواند و نباید از جامعه، از موکلانش، از نظام حقوقی جدا باشد. اما او باید بداند چگونه در این ارتباط، هویت خود را حفظ کند.این هنر وکالت است: حضور در دل ماجرا بدون غرق شدن در آن، همدلی بدون همذات‌پنداری، دفاع بدون تعصب کورکورانه، پایداری بدون سرسختی، انعطاف بدون بی‌اصولی.

نتیجه‌گیری

گزاره «ماه در آب می‌افتد، ولی خیس نمی‌شود» ما را به یاد می‌آورد که عظمت حرفه وکالت نه در قدرت، نه در ثروت، نه در شهرت است، بلکه در توانایی حفظ هویت اخلاقی و حرفه‌ای در میان طوفان‌های زندگی حقوقی است. وکیل کسی است که در دل تاریکی‌ها نوری می‌تاباند، اما این نور به او تعلق ندارد؛ بازتاب اصول و ارزش‌هایی است که به آن‌ها متعهد است.

حضورهنر
۷
۰
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
اشتراک‌گذاری دریافت‌های شهودی و دغدغه‌های درونی.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید