ویرگول
ورودثبت نام
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگیاشتراک‌گذاری دریافت‌های شهودی و دغدغه‌های درونی.
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
خواندن ۸ دقیقه·۲ ماه پیش

«سرای خلق چو ویرانه‌ها مکن»: اخلاق ساختن در غزل حیدر یغما خشتمال نیشابوری

معرفی شاعر

حیدر یغما (۱۳۰۲-۱۳۶۶) از شاعران برجسته معاصر ایران است که در روستای صومعه در شمال نیشابور و دامنه‌های کوه بینالود متولد شد. او بدون هیچ تحصیلات رسمی، تنها با استعداد فطری و شنیدن شعر، به شاعری پرداخت. حدود ۳۰ سال از عمر خود را به خشتمالی مشغول بود و همین شغل، او را به «شاعر خشتمال نیشابوری» معروف کرد. غزل، نوع ادبی محبوب او بود و دیوانش عمدتاً بر این قالب استوار است.آنچه یغما را متمایز می‌کند، تلفیق کار دستی سخت با ظرافت شعری است. او نه در برج عاج ادبیات، که در میان گل و خاک و زحمت روزمره، شعر می‌سرود.

متن غزل

کی گفتمت که خشت سرا از طلا مکن؟

گفتم سرای خلق چو ویرانه‌ها مکن

کی گفتمت که کار مکن بر مراد دل؟

گفتم تو هم مراد کس زیر پا مکن

کی گفتمت که دور ز عیش و سرور باش؟

گفتم سرور و عیش کسی را عزا مکن

کی گفتمت که لذت دنیا بنه ز دست؟

گفتم ثبات نیست بر او اتکا مکن

کی گفتمت که نام خدا بر زبان مبر؟

گفتم جفا به خلق به نام خدا مکن

کی گفتمت عهد به‌جا آر یا میار؟

گفتم اگر وفا ننمودی جفا مکن

کی گفتمت که دل ندهی بر جهان دون؟

گفتم تو داده‌ای به‌ جهان دل، ریا مکن

کی گفتمت که بهر کسان رازدار باش؟

گفتم ز خلق عیب نهان برملا مکن

کی گفتمت که پند یغما گوش گیر؟

گفتم که گوش بر سخن ناروا مکن

تحلیل و تفسیر: خشتمالی به‌مثابه فلسفه اخلاقی

۱. ساختار و شیوه بیان

این غزل بر پایه یک تقابل ظریف بنا شده است: «کی گفتمت...؟» در مقابل «گفتم...». شاعر در هر بیت ابتدا انتظار یا اتهام رایج را مطرح می‌کند، سپس با «گفتم» پاسخ واقعی خود را ارائه می‌دهد. این ساختار تکراری اما موثر، شبیه کار خشتمالی است: تکرار یک عمل ساده (ریختن گل در قالب) که در نهایت بنای محکمی می‌سازد.

۲. بیت اول: فلسفه بنا، نه ویرانی

کی گفتمت که خشت سرا از طلا مکن؟

گفتم سرای خلق چو ویرانه‌ها مکن

این بیت کلید فهم کل غزل است. خشت، ماده اولیه کار یغماست .همان چیزی که او روزانه می‌سازد. او نمی‌گوید که خانه‌ات را از طلا نساز، بلکه می‌گوید خانه دیگران را ویران مکن.

نماد خشتمالی: خشتمال می‌داند که ساختن چقدر زحمت دارد. او گل و کاه را با آب می‌آمیزد، در قالب می‌ریزد، زیر آفتاب می‌گذارد، و صبورانه منتظر می‌ماند تا سفت شود. هر خشت، محصول زحمت و زمان است. پس او بهتر از هر کس می‌فهمد که ویران کردن زندگی دیگران «سرای خلق» چه ظلمی است.

اینجا اخلاق عملی یک بنّاست: برای خودت بساز اما بنای دیگران را خراب نکن.

۳. بیت‌های دوم و سوم: حق زندگی، نه زهد کاذب

کی گفتمت که کار مکن بر مراد دل؟

گفتم تو هم مراد کس زیر پا مکن

کی گفتمت که دور ز عیش و سرور باش؟

گفتم سرور و عیش کسی را عزا مکن

یغما میگوید دنبال آرزوهایت برو ، از زندگی لذت ببر اما نه به قیمت دیگران. این نگاه، ریشه در تجربه کار جمعی دارد. خشتمال تنها کار نمی‌کند؛ او باید با دیگران هماهنگ باشد. اگر یکی بیش از حد طمع کند، کار همه به هم می‌ریزد.

نماد خشتمالی: در ساخت بنا، هر خشت جای خودش را دارد. اگر یک خشت خودش را بزرگ‌تر از حد بداند و جای دیگری را بگیرد، دیوار سست می‌شود. توازن و احترام متقابل، اصل کار است.

۴. بیت چهارم: واقع‌بینی در برابر توهم

کی گفتمت که لذت دنیا بنه ز دست؟

گفتم ثبات نیست بر او اتکا مکن

یغما زاهد نیست، بلکه واقع‌بین است. او نمی‌گوید دنیا را رها کن، بلکه می‌گوید تمام سرمایه‌ات را روی چیزی ناپایدار نگذار.

نماد خشتمالی: خشت خام در باران نرم می‌شود، در گرما ترک می‌خورد. خشتمال می‌داند که هیچ چیز مادی ثبات مطلق ندارد. پس بنا را محکم می‌کند اما توقع جاودانگی ندارد. او با طبیعت کار می‌کند نه علیه آن.

۵. بیت پنجم: قوی‌ترین نقد - دین بدون انسانیت

کی گفتمت که نام خدا بر زبان مبر؟

گفتم جفا به خلق به نام خدا مکن

این بیت اوج غزل است. یغما با جرئت به ریاکاری مذهبی حمله می‌کند. او نمی‌گوید دین را رها کن، بلکه می‌گوید دین را بهانه ظلم نکن.

نماد خشتمالی: خشت برای ساختن خانه است، نه برای زدن بر سر کسی. به همین ترتیب، دین برای آباد کردن زندگی است نه ویران کردن آن. یغما که با دست خود می‌سازد، نمی‌تواند تحمل کند که کسی با نام مقدس، بنای انسانیت را خراب کند.

این نقد از دل تجربه زیستی می‌آید: او در میان مردم عادی زندگی کرده، زحمت آن‌ها را دیده، و نمی‌تواند بپذیرد که به نام هر چیزی - حتی خدا - به آن‌ها ستم شود.

۶. بیت‌های ششم و هفتم: حداقل انسانیت

کی گفتمت عهد به‌جا آر یا میار؟

گفتم اگر وفا ننمودی جفا مکن

کی گفتمت که دل ندهی بر جهان دون؟

گفتم تو داده‌ای به‌ جهان دل، ریا مکن

یغما اینجا واقع‌بین‌ترین است: اگر نمی‌توانی کامل باشی، دست‌کم آسیب نزن. اگر نمی‌توانی وفادار باشی، خیانت نکن. اگر دنیا را دوست داری، منافق نباش.

نماد خشتمالی: خشت کامل ساخته نشد؟ اشکالی ندارد، اما آن را در جای حساس دیوار نگذار که همه چیز فرو بریزد. یغما می‌داند که کمال غیرممکن است، اما حداقل اخلاقی را می‌توان رعایت کرد.

۷. بیت هشتم: رازداری به‌مثابه احترام

کی گفتمت که بهر کسان رازدار باش؟

گفتم ز خلق عیب نهان برملا مکن

یغما حفظ آبروی دیگران را از رازداری مطلق مهم‌تر می‌داند. او نمی‌گوید همه رازها را نگه دار، بلکه می‌گوید عیب‌های پنهان مردم را فاش نکن.

نماد خشتمالی: در هر ساختمانی نقص‌های پنهانی هست، اما بنّای خوب آن‌ها را پوشش می‌دهد تا بنا محکم بماند. افشای عیوب، ویران کردن است.

۸. بیت نهم: تواضع شاعر

کی گفتمت که پند یغما گوش گیر؟

گفتم که گوش بر سخن ناروا مکن

در مقطع، یغما با فروتنی کامل می‌گوید: من هم نمی‌گویم حرف من را بی‌چون‌وچرا بپذیر، فقط می‌گویم به سخنان ناروا - ظلم، دروغ، ریا - گوش نده.

نماد خشتمالی: خشتمال استاد نیست، صاحب‌خانه نیست، فقط سازنده است. او نقشه نمی‌کشد، فقط می‌گوید: بساز، اما درست بساز. این تواضع، از تجربه کار دستی می‌آید .او می‌داند که دانش واقعی در عمل است نه در نظریه.

خشتمالی به‌مثابه نماد: تحلیل عمیق‌تر

الف) فیزیک کار و اخلاق

خشتمال با چهار عنصر سروکار دارد: خاک (زمین، واقعیت)، آب (انعطاف، تعادل)، آفتاب(زمان، صبر)، و هوا(فضا برای رشد). این چهار عنصر در اخلاق یغما نیز دیده می‌شود:

- خاک: پایبندی به واقعیت، نه خیال‌پردازی

- آب: انعطاف و تعادل میان حقوق خود و دیگران

- آفتاب: صبر و عدم عجله در قضاوت

- هوا: فضا دادن به دیگران برای زندگی

ب) تدریج و تکامل

خشت یک‌شبه آماده نمی‌شود. باید گل را خیس کرد، خمیر کرد، در قالب ریخت، خشک کرد. این فرآیند تدریجی در اخلاق یغما نیز هست: او کمال نمی‌خواهد، بلکه پیشرفت تدریجی را می‌پذیرد. «اگر وفا ننمودی جفا مکن» یعنی گام به گام پیش برو.

ج) کار جمعی

خشتمالی معمولاً کار انفرادی نیست. چند نفر با هم کار می‌کنند: یکی گل را می‌آمیزد، یکی در قالب می‌ریزد، یکی خشت‌ها را جابجا می‌کند. این کار جمعی، نیاز به هماهنگی و احترام متقابل دارد . همان چیزی که در هر بیت این غزل تأکید می‌شود.

د) مادی بودن اما معنادار بودن

خشت خاک است، ارزان است، اما بی‌آن خانه ساخته نمی‌شود. یغما می‌گوید: «خشت سرا از طلا مکن» یعنی چیزهای ساده اما کاربردی، از چیزهای گران‌قیمت اما بی‌فایده، بهترند. این نگاه عملی، از کار دستی می‌آید.

نتیجه‌گیری

۱. یغما: فیلسوف کار دستی

حیدر یغما نه در مکتب‌خانه که در کارگاه خشتمالی به فلسفه رسید. او اخلاق را از تجربه زیسته آموخت، نه از کتاب. همین باعث شده که شعرش ساده اما عمیق، روان اما محکم باشد دقیقاً مثل خشت خوب.

۲. اخلاق بنّا: بساز، خراب نکن

پیام اصلی این غزل را می‌توان در یک جمله خلاصه کرد: زندگی کن، اما دیگران را از زندگی محروم نکن. این اخلاق نه زاهدانه است نه لیبرال بی‌بند‌وبار، بلکه اخلاق یک بنّاست که می‌داند ساختن سخت و ویران کردن آسان است.

۳. نقد ریاکاری: دین عملی در برابر دین زبانی

یغما شدیدترین نقد خود را به کسانی وارد می‌کند که به نام دین و اخلاق، به مردم ستم می‌کنند. او که خودش در میان مردم زحمتکش زندگی کرده، نمی‌تواند تحمل کند که نام خدا بهانه ظلم شود. این نقد از دل درد می‌آید نه از دشمنی با دین.

۴. واقع‌بینی در برابر آرمان‌گرایی

یغما آرمان‌گرا نیست. او نمی‌گوید کامل باش، بلکه می‌گوید آسیب نزن. او نمی‌گوید دنیا را رها کن، بلکه می‌گوید بر آن اتکا نکن. او نمی‌گوید همه رازها را نگه دار، بلکه می‌گوید عیب‌ها را فاش نکن. این واقع‌بینی، از تجربه کار با ماده می‌آید . خشتمال می‌داند که خشت کامل نداریم، فقط خشت کافی داریم.

۵. خشتمالی به‌مثابه استعاره تمدن

در سطح عمیق‌تر، خشتمالی نماد تمدن‌سازی است. تمدن با خشت ساخته می‌شود نه با طلا. تمدن نیازمند صبر، همکاری، و احترام متقابل است. تمدن یعنی اینکه هر کس برای خودش بسازد اما بنای دیگران را خراب نکند.

یغما در این غزل، بدون اینکه به تئوری‌های پیچیده فلسفی یا سیاسی متوسل شود، یک فلسفه اجتماعی کامل ارائه می‌دهد: جامعه‌ای که در آن هر کس حق دارد برای خوشبختی خود تلاش کند، اما نه به قیمت نابودی دیگران.

۶. میراث یغما

امروز که جهان ما پر از تضاد است . میان فردگرایی افراطی و جمع‌گرایی خفقان‌آور، میان مصرف‌گرایی بی‌حد و زهد کاذب، میان دین ستم‌گر و بی‌دینی پوچ - صدای یغما مثل صدای چکش روی خشت واضح و صریح است: انسان باش، کار کن، بساز، اما دیگران را هم انسان بدان.

شاعر خشتمال نیشابوری نشان داد که فلسفه را نه در کتابخانه که در کارگاه زندگی می‌توان یافت. و شاید همین، ماندگارترین پیام او باشد: **حکمت در عمل است نه در نظر؛ در ساختن است نه در سخن گفتن**.

تجربه کارهوا فضاشاعر
۱۲
۲
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
اشتراک‌گذاری دریافت‌های شهودی و دغدغه‌های درونی.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید