
۱. فرض بنیادین
اسلام در سرچشمهٔ خود، بر پایهٔ رحمت و عطوفت استوار است. قرآن کریم بارها این حقیقت را یادآوری کرده است:
«وَما أرسَلناکَ إِلّا رَحمَةً لِلعٰلَمین» (انبیا: ۱۰۷)
«فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم...» (آل عمران: ۱۵۹)
«عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم، حَریصٌ عَلَیکُم، بِالمُؤمنینَ رَءوفٌ رَحیم» (توبه: ۱۲۸)
«ادعُ إِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَة» (نحل: ۱۲۵)
این آیات نشان میدهد که پیامبر اسلام، پیش از هر چیز، پیامآور رحمت بود. او با مهربانی دلها را جذب میکرد؛ بیش از آنکه به شمشیر و قدرت نظامی تکیه داشته باشد، با زبان عاطفه و عطوفت سخن میگفت و همین رمز موفقیت او بود.
با این حال، در ذهن و رفتار امروزین برخی از مسلمانان، و نیز در نگاه برخی از جهانیان، اسلام بیشتر بهصورت دینی سختگیر و کنترلگر بازنمایی میشود. این تصویر، نه حاصل پیام اصلی قرآن، بلکه نتیجهٔ فاصلهگرفتن از همان شاخصهٔ بنیادین است.
۲. بازسازی اسلام مهربان
بازگشت به پیام اصلی اسلام، تنها از مسیر احیای همان روح رحمت امکانپذیر است؛ نه با تکرار خلافتهای تاریخی و نه با سختگیریهای فقهی صرف.
پیامبر قرآن الگویی متفاوت به ما میدهد:
پیامبری که دلرحم بود.
پیامبری که با زنان مشورت میکرد و جایگاه آنان را جدی میگرفت.
پیامبری که صدای مخالف را تحمل میکرد.
پیامبری که اشک میریخت، محبت میکرد، و در کنار یارانش انسانی ساده و مهربان بود.
اگر امروز در برخی جوامع اسلامی، این سیمای رحمتآمیز کمرنگ شده، دلیلش تنها دشمنی بیرونی نیست؛ بلکه گاه ناشی از آن است که خود ما، آگاهانه یا ناآگاهانه، اسلام را از مهربانی تهی کردهایم و آن را به ابزار قدرت، نزاع و سختگیری فروکاستهایم.
نتیجه نهایی
اسلامی که عاطفه و مهربانی نداشته باشد، از پیامبر حقیقیاش فاصله گرفته است. جامعهای که رحمت را به حاشیه براند، دیر یا زود گرفتار خشونت و گسست میشود. راه بازسازی معنوی و اجتماعی در جهان اسلام، نه در تکرار الگوهای قدرت گذشته، بلکه در احیای پیامبرِ رحمت است؛ همان پیامبری که قرآن او را «رحمةً للعالمین» معرفی کرده است.