ویرگول
ورودثبت نام
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگیاشتراک‌گذاری دریافت‌های شهودی و دغدغه‌های درونی.
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
خواندن ۹ دقیقه·۱ ماه پیش

معروف و منکر در فتوحات مکیه: از عرفان نظری تا تجربه زیسته

در جلد دوم کتاب فتوحات مکیه، شیخ اکبر محی‌الدین ابن عربی به تأملی عمیق درباره مفهوم اولیای الهی می‌پردازد و آنها را به دو گروه تقسیم می‌کند: آمران به معروف و ناهیان از منکر. این تقسیم‌بندی در نگاه اول ساده به نظر می‌رسد، اما ابن عربی با نگاهی متافیزیکی و عرفانی، لایه‌های پنهان این مفاهیم را برملا می‌سازد و ما را به سفری در اعماق معنا دعوت می‌کند.این نوشتار سعی دارد به تحلیل و توضیح این دیدگاه شیخ اکبر بپردازد.

متن کتاب

"[الأولياء الآمرون بالمعروف]

و من الأولياء الآمرون بالمعروف من رجال و نساء رضي اللّٰه عنهم تولاهم اللّٰه بالأمر بالله إذ كان هو المعروف فلا فرق أن تقول الآمرون بالله أو الآمرون بالمعروف لأنه سبحانه هو المعروف الذي لا ينكر وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللّٰهُ مع كونهم مشركين و قالوا مٰا نَعْبُدُهُمْ يعني الآلهة إِلاّٰ لِيُقَرِّبُونٰا إِلَى اللّٰهِ زُلْفىٰ فهو المعروف عندهم بلا خلاف في ذلك في جميع النحل و الملل و العقول

قال صلى اللّٰه عليه و سلم من عرف نفسه عرف ربه فهو المعروف فمن أمر به فقد أمر بالمعروف و من نهى به فقد نهى عن المنكر بالمعروف فالآمرون بالمعروف هم الآمرون على الحقيقة بالله فإنه سبحانه إذا أحب عبده كان لسانه الذي يتكلم به و الأمر من أقسام الكلام فهم الآمرون به لأنه لسانهم فهؤلاء هم الطبقة العليا في الأمر بالمعروف و كل أمر بمعروف فهو تحت حيطة هذا الأمر فاعلم ذلك

[الأولياء الناهون عن المنكر]

و من الأولياء أيضا الناهون عن المنكر من رجال و نساء رضي اللّٰه عنهم تولاهم اللّٰه بالنهي عن المنكر بالمعروف و المنكر الشريك الذي أثبته المشركون بجعلهم فلم يقبله التوحيد العرفاني الإلهي و أنكره فصار مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً فلم يكن ثم شريك له عين أصلا بل هو لفظ ظهر تحته العدم المحض فأنكرته المعرفة بتوحيد اللّٰه الوجودي فسمي مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ إذ القول موجود و ليس بمنكر عيني فإنه لا عين للشريك إذ لا شريك في العالم عينا و إن وجد قولا و نطقا فهم الناهون عن المنكر و هو عين القول خاصة فليس لمنكر من المنكرات عين موجودة فلهذا وصفهم اللّٰه بأنهم الناهون عن المنكر و لكن نهيهم بالمعروف في ذلك"

معروف: حقیقتی که همگان می‌شناسند

ابن عربی با بیانی که آمیخته‌ای از استدلال قرآنی و شهود عرفانی است، معروف را نه یک مفهوم اخلاقی صرف، بلکه خود حقیقت مطلق معرفی می‌کند. او می‌گوید معروف همان خداست، زیرا او تنها چیزی است که در همه نحل‌ها و ملل‌ها و عقول شناخته شده و کسی او را انکار نمی‌کند. این ادعا ممکن است در نگاه اول شگفت‌انگیز باشد، اما ابن عربی با رجوع به قرآن آن را تبیین می‌کند.او به آیه‌ای اشاره می‌کند که می‌فرماید: «اگر از آنان بپرسی چه کسی آنها را آفریده، قطعاً خواهند گفت: الله». حتی مشرکان که برای خدا شریک قائل می‌شوند، او را به عنوان خالق می‌شناسند و می‌گویند: «ما این بت‌ها را نمی‌پرستیم مگر برای اینکه ما را به خدا نزدیک کنند». پس خدا «معروف» همگان است، حتی کسانی که در باورهای خود از راه به در می‌روند.این نگاه، امر به معروف را دگرگون می‌سازد. دیگر این مفهوم یک دستور اخلاقی یا یک تکلیف شرعی صرف نیست، بلکه دعوت به آن حقیقتی است که در فطرت همه انسان‌ها نهفته است. امر به معروف یعنی یادآوری آن معرفت بدیهی که همه در اعماق وجود خود دارند. به این ترتیب، آمر به معروف نه کسی است که از موضع برتری دستور می‌دهد، بلکه کسی است که دیگران را به آنچه خودشان در درون می‌شناسند باز می‌گرداند.ابن عربی سپس به حدیث معروفی اشاره می‌کند که می‌گوید: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» - کسی که خود را بشناسد، پروردگار خود را شناخته است. این حدیث کلید فهم نگاه عرفانی اوست. شناخت خود و شناخت خدا دو چیز جدا نیستند، بلکه یک حقیقت واحد هستند. وقتی انسان به عمق وجود خود نظر می‌کند و از لایه‌های ظاهری و اکتسابی می‌گذرد، به آن حقیقتی می‌رسد که همان معروف مطلق است.اما ابن عربی در اینجا توقف نمی‌کند. او به مقامی اشاره می‌کند که در آن انسان آنقدر به حقیقت نزدیک می‌شود که زبان او زبان حق می‌شود. این اشاره به حدیث قدسی معروف است که می‌فرماید: «وقتی بنده‌ای را دوست داشته باشم، زبان او می‌شوم که با آن سخن می‌گوید». در این مقام، امر انسان دیگر امر شخصی او نیست، بلکه امر حق از زبان او جاری است. این عالی‌ترین مرتبه امر به معروف است که در آن فاصله میان امر کننده و مأمور، میان انسان و حقیقت برداشته می‌شود.

منکر: توهمی که وجود ندارد

اما منکر چیست و چرا باید از آن نهی کرد؟ ابن عربی در اینجا نیز نگاهی متفاوت ارائه می‌دهد. او منکر را همان «شریک» معرفی می‌کند که مشرکان برای خدا قائل شده‌اند. اما نکته اساسی این است که این شریک اصلاً وجود ندارد. مشرکان آن را با «جعل» و «اثبات» خود ساخته‌اند، اما توحید عرفانی آن را می‌شناسد و انکار می‌کند.قرآن این شریک موهوم را «منکراً من القول و زوراً» می‌نامد سخنی ناپسند و دروغین. چرا؟ زیرا این شریک هیچ وجود عینی ندارد. او صرفاً لفظی است که در زیر آن عدم محض نهفته است. شریک خدا نه در عالم واقعیت وجود دارد، نه در عالم عین و تحقق، بلکه فقط در عالم گفتار و تصور. پس منکر در واقع «نیستی» است که خود را در لباس «هستی» جلوه داده است.این تحلیل فلسفی عمیق، معنای نهی از منکر را روشن می‌سازد. نهی از منکر یعنی نهی از آنچه وجود خارجی ندارد، یعنی کشف این حقیقت که آنچه به عنوان «منکر» ظاهر می‌شود، در حقیقت وجود ندارد. این نهی، نهی از توهم و اوهام است، نه جنگ با واقعیت. ناهی از منکر کسی است که این توهمات را می‌شناسد و دیگران را از آن آگاه می‌سازد.ابن عربی تأکید می‌کند که این نهی «بالمعروف» است. یعنی نهی از منکر نیز با همان حقیقت الهی صورت می‌گیرد. ناهی از منکر با قدرت حقیقت، توهمات را می‌زداید و راه را برای ظهور معروف باز می‌کند.

از متافیزیک به زندگی روزمره

حال ممکن است کسی بپرسد این بحث‌های عرفانی و متافیزیکی چه ربطی به زندگی روزانه ما دارد؟ آیا این تأملات صرفاً برای عارفان و سالکان است یا می‌تواند در زندگی عادی ما نیز تأثیرگذار باشد؟پاسخ این است که نگاه ابن عربی می‌تواند شیوه تعامل ما با خود، دیگران و جهان پیرامون را به طور بنیادی دگرگون سازد. در زندگی روزمره، ما پیوسته با موقعیت‌هایی روبرو می‌شویم که در آنها احساس می‌کنیم باید چیزی بگوییم، کسی را راهنمایی کنیم، یا از کاری نهی کنیم. این نگاه عرفانی می‌تواند کیفیت این تعاملات را متحول کند.وقتی امر به معروف را نه از موضع برتری بلکه از موضع یادآوری یک حقیقت مشترک ببینیم، رویکرد ما نرم‌تر و مؤثرتر می‌شود. ما دیگر احساس نمی‌کنیم که باید چیزی بیگانه به دیگری تحمیل کنیم، بلکه او را به آنچه خودش در درون می‌داند باز می‌گردانیم. این تفاوت ظریف اما بنیادی است. در رویکرد اول، ما و دیگری در دو سوی یک خط قرار داریم؛ در رویکرد دوم، هر دو در جستجوی یک حقیقت مشترک هستیم.

در عمل، این نگاه به ما می‌آموزد که قبل از اینکه به دیگران چیزی بگوییم، خودمان باید در آن حقیقت زیسته باشیم. امر به معروف زمانی مؤثر است که از حالت وجودی ما نشأت گیرد، نه از دانش نظری‌مان. وقتی رفتار، گفتار و حضور ما بازتاب آن حقیقتی باشد که به آن دعوت می‌کنیم، تأثیر آن صدبرابر می‌شود. این همان چیزی است که ابن عربی با اشاره به مقام «زبان حق شدن» به آن اشاره می‌کند.از سوی دیگر، فهم منکر به عنوان «عدم» که خود را در لباس «وجود» جلوه داده، ما را از قضاوت‌های سطحی و عجولانه باز می‌دارد. بسیاری از چیزهایی که ما آنها را «منکر» می‌نامیم، در حقیقت سایه‌هایی هستند که به دلیل غفلت از حقیقت پدید آمده‌اند. وقتی این را درک کنیم، رویکرد ما از محکومیت و مبارزه به کشف و آگاه‌سازی تغییر می‌کند.در روابط بین‌فردی، این نگاه به ما کمک می‌کند که وقتی رفتار نادرستی از کسی می‌بینیم، او را به عنوان یک دشمن نبینیم، بلکه او را انسانی بدانیم که در توهمی گرفتار شده است. این تغییر نگاه، تغییر در رفتار ما را در پی دارد. ما دیگر با خشم و تحکم برخورد نمی‌کنیم، بلکه با دلسوزی و حکمت. هدف ما دیگر شکست دادن طرف مقابل نیست، بلکه کمک به او برای رهایی از توهم است.در محیط کار، این نگاه به ما یاد می‌دهد که وقتی با اشتباهات دیگران روبرو می‌شویم، آنها را نه به عنوان نقص ذاتی آنها ببینیم، بلکه به عنوان غفلتی موقت از آن چیزی که خودشان هم می‌دانند درست است. این رویکرد فضای همکاری و رشد می‌سازد، نه فضای سرزنش و ترس.در خانواده، این فهم به والدین کمک می‌کند که با فرزندان خود نه از موضع قدرت و تحکم، بلکه از موضع راهنمایی عاشقانه برخورد کنند. آنها می‌آموزند که فرزندانشان حقیقت را در درون خود دارند و نقش والدین یادآوری و پرورش آن است، نه تحمیل چیزی از بیرون.در جامعه، این نگاه می‌تواند الگوی تعاملات اجتماعی را از الگوی تقابل و تنازع به الگوی همدلی و درک متقابل تغییر دهد. وقتی بفهمیم که همه ما به دنبال همان حقیقتی هستیم، اما ممکن است در راه‌های مختلف یا حتی گمراه‌کننده به دنبال آن باشیم، می‌توانیم با یکدیگر گفتگو کنیم نه اینکه یکدیگر را محکوم کنیم.حتی در مواجهه با خود، این نگاه تأثیری عمیق دارد. ما اغلب با بخش‌هایی از خودمان که «منکر» می‌دانیم در جنگ هستیم. اما اگر بفهمیم که این بخش‌ها نیز در حقیقت توهماتی هستند که بر اثر غفلت از حقیقت خودمان پدید آمده‌اند، می‌توانیم با مهربانی و آگاهی آنها را تحول دهیم، نه اینکه با خشونت با آنها مبارزه کنیم.

نتیجه‌گیری: از عرفان تا عمل

آنچه ابن عربی در فتوحات مکیه ارائه می‌دهد، نگاهی است که می‌تواند پلی میان عرفان و زندگی روزمره باشد. او به ما می‌آموزد که مفاهیمی چون امر به معروف و نهی از منکر نه صرفاً احکام شرعی هستند، بلکه بیان‌گر حقایق وجودی عمیقی هستند که می‌توانند شیوه زیستن ما را دگرگون سازند.معروف همان حقیقتی است که همه ما می‌شناسیم اما گاه از آن غافل می‌شویم. امر به معروف یعنی یادآوری این حقیقت، نه از موضع برتری، بلکه از حالت زیسته در آن حقیقت. منکر همان توهماتی است که وجود ندارند اما خود را در لباس وجود نشان می‌دهند. نهی از منکر یعنی کشف این توهمات و آگاه‌سازی دیگران، نه با خشونت، بلکه با مهربانی و حکمت.این نگاه عرفانی، زندگی روزمره ما را از الگوی تقابل و تنازع به الگوی همدلی و رشد متقابل تبدیل می‌کند. در روابط شخصی، خانوادگی، شغلی و اجتماعی، ما می‌توانیم با این آگاهی، فضای سازنده‌تری بسازیم که در آن همه به سوی حقیقت مشترک حرکت می‌کنند.در نهایت، آموزه ابن عربی این است که معنویت و عرفان نه چیزی جدا از زندگی روزمره، بلکه خود شیوه‌ای از زیستن است. وقتی این معانی عرفانی را درونی کنیم و در رفتار خود جلوه دهیم، نه تنها خودمان دگرگون می‌شویم، بلکه می‌توانیم در دگرگونی دیگران و جامعه نیز سهیم باشیم. این همان چیزی است که ابن عربی «ولایت» می‌نامد نه مقامی برای افتخار، بلکه مسئولیتی برای خدمت به حقیقت در همه ابعاد زندگی.

ابن عربیحقیقتامر معروف
۸
۰
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
اشتراک‌گذاری دریافت‌های شهودی و دغدغه‌های درونی.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید