ویرگول
ورودثبت نام
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگیاشتراک‌گذاری دریافت‌های شهودی و دغدغه‌های درونی.
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
خواندن ۶ دقیقه·۲ ماه پیش

"مقایسه تحلیلی جان دیویی و علامه طباطبایی در فلسفه تعلیم و تربیت"

آیا تا به حال فکر کرده‌اید...

چرا نظام آموزشی ما با غرب این‌قدر فرق دارد؟ چرا ما به اخلاق و معنویت اهمیت می‌دهیم اما آن‌ها تمرکزشان روی مهارت و خلاقیت است؟ چرا وقتی درباره تربیت فرزندان صحبت می‌کنیم، گاهی احساس می‌کنیم میان دو دنیای متفاوت گیر کرده‌ایم؟ریشه این تفاوت‌ها را باید در فلسفه تعلیم و تربیت جستجو کرد. در این نوشتار ، دو غول این حوزه را کنار هم می‌گذاریم: جان دیویی، پدر آموزش مدرن در غرب، و علامه طباطبایی، بزرگ‌ترین فیلسوف اسلامی قرن بیستم.

بیایید ببینیم چگونه دو متفکر بزرگ، دو نسخه کاملاً متفاوت برای پرورش انسان ارائه می‌دهند.ابتدا بیایید آشنا شویم

جان دیویی (1859-1952)

فیلسوفی آمریکایی که تمام نظام آموزشی غرب را دگرگون کرد. او معتقد بود مدرسه باید جای زندگی باشد، نه آماده‌سازی برای زندگی. درس‌ها باید از تجربه و عمل بیایند، نه از کتاب‌های خشک. او می‌گفت: "یادگیری از طریق انجام دادن است."

علامه طباطبایی (1903-1981)

فیلسوف، مفسر و عارف ایرانی، صاحب تفسیر المیزان. او معتقد بود انسان موجودی است که باید به سوی خدا حرکت کند. تربیت یعنی تزکیه نفس و رسیدن به کمال. برای او، دانش بدون معنویت پوچ است و تربیت بدون هدف الهی، بی‌جهت.

حالا که با این دو آشنا شدیم، بیایید ببینیم چقدر متفاوت فکر می‌کنند!

بخش اول: دو نگاه متفاوت به جهان و انسان

دیویی می‌گوید: انسان یک موجود اجتماعی است .از نگاه دیویی، انسان محصول تکامل طبیعی است. ما موجوداتی بیولوژیک هستیم که در تعامل با محیط شکل می‌گیریم. هیچ روح جاودانی، هیچ سرنوشت اخروی، هیچ هدف ماورایی وجود ندارد.هدف زندگی چیست؟ خود زندگی! موفق شدن، سازگار شدن، و به جامعه کمک کردن. همین.

دیویی می‌گوید:"رشد هدف نیست، رشد خود هدف است."

طباطبایی می‌گوید: انسان خلیفه خداست .از نگاه طباطبایی، انسان ترکیبی از جسم و روح است. نفس انسان جاودان است و پس از مرگ باقی می‌ماند. ما از خدا آمده‌ایم و به سوی او بازمی‌گردیم.هدف زندگی چیست؟ رسیدن به قرب الهی. این دنیا امتحانگاه است، آخرت خانه اصلی ماست. اگر فقط برای همین دنیا بکوشیم، سرنوشت ابدی خود را فدا کرده‌ایم.طباطبایی می‌گوید: "دنیا مزرعه آخرت است."

بخش دوم: پس چگونه باید تربیت کنیم؟

در نظام دیویی: پرورش شهروند دموکرات

دیویی می‌خواهد انسانی بسازد که:

- فعال و مشارکت‌جو باشد

- تفکر انتقادی داشته باشد

- خلاق و نوآور باشد

- با محیط سازگار شود

- در جامعه دموکراتیک زندگی کند

روش: مدرسه باید شبیه زندگی واقعی باشد. کودکان باید با دست خودشان تجربه کنند، اشتباه کنند، یاد بگیرند. معلم راهنما است، نه دیکتاتور. دین؟ امر شخصی است و در مدرسه جایی ندارد.

در نظام طباطبایی: پرورش انسان کامل .

طباطبایی می‌خواهد انسانی بسازد که:

- عارف و خداشناس باشد

- اخلاق والایی داشته باشد

- نفس خود را تزکیه کرده باشد

- به علم و حکمت مجهز باشد

- در مسیر قرب الهی حرکت کند

روش: رابطه استاد و شاگرد عمیق و معنوی است. استاد فقط معلم نیست، مربی و الگوست. علم بدون اخلاق بی‌ارزش است. دین محور همه تربیت است، نه حاشیه آن.

بخش سوم: نقطه عطف - نظریه ادراکات اعتباری

این‌جا ماجرا جالب می‌شود! طباطبایی یک نظریه فلسفی ارائه می‌دهد که پاسخ قدرتمندی به دیویی است.

مشکل دیویی چیست؟

دیویی می‌گوید همه چیز نسبی است. هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد. اما این با یک تناقض روبروست:

اگر همه حقایق نسبی باشند، خود این جمله هم نسبی است! یعنی ممکن است برخی حقایق مطلق باشند. همچنین، اگر همه چیز نسبی باشد، پس چطور می‌توانیم بگوییم دموکراسی از دیکتاتوری بهتر است؟ با چه معیاری؟

راه‌حل طباطبایی: تفکیک حقیقی و اعتباری

طباطبایی می‌گوید: "صبر کنید! همه چیز یا مطلق یا نسبی نیست. باید تفکیک کنیم."

ادراکات حقیقی: مفاهیمی که واقعیت عینی دارند:

- خدا، معاد، نفس انسان

- اصول اخلاق (راستی، عدالت)

- حقایق فلسفی و علمی

این‌ها مطلق و ثابت هستند.

ادراکات اعتباری:مفاهیمی که ذهن انسان برای تنظیم زندگی اجتماعی می‌سازد:

- مالکیت، قرارداد، پول

- قوانین اجتماعی

- نظام‌های سیاسی

- فنون و مهارت‌ها

این‌ها نسبی و متغیر هستند و مشکلی ندارد.

چرا این تفکیک مهم است؟ چون با این تفکیک:

۱. اصول اخلاقی و دینی ثابت می‌مانند اما می‌توانیم از علوم و فنون غربی استفاده کنیم

۲. می‌توانیم با مدرنیته تعامل کنیم بدون از دست دادن هویت

۳. هم ثبات داریم و هم انعطاف

به زبان ساده تر در اصول دینی و اخلاقی سرسخت باش، اما در روش‌ها و ابزارها منعطف!

بخش چهارم: نقد و بررسی

چه چیزی در نظام دیویی خوب است؟

۱.توجه به کودک و نیازهای او

۲. یادگیری فعال و تجربی (واقعاً کار می‌کند!)

۳. تفکر انتقادی و خلاقیت

۴.سازگاری با تغییرات سریع دنیا

چه چیزهایی در نظام دیویی نقص است?

1- بی‌توجهی به بُعد معنوی انسان

2- نسبیت‌گرایی افراطی و بی‌معنایی

3- فردگرایی بیش از حد و تنهایی و افسردگی

4- فقدان هدف نهایی و سرگردانی

چه چیزی در نظام طباطبایی خوب است؟

۱. توجه به همه ابعاد انسان (جسم، عقل، روح)

۲.معنا و هدف مشخص برای زندگی

۳. ثبات اخلاقی و ارزشی

۴. تربیت عمیق و جامع

چه چیزی در نظام طباطبایی نقص است ؟

۱- اجرای سخت در نظام‌های آموزشی انبوه

۲- خطر تبدیل به تقلید محض

۳- چالش در جوامع چندفرهنگی

۴- احتمال محدود شدن استقلال فکری

سؤال: آیا می‌توان این دو را ترکیب کرد؟

پاسخ کوتاه: در مبانی نه، در روش‌ها بله!

چیزهایی که در این دو نظام فکری قابل جمع نیستند:

یا خدا هست یا نیست

یا آخرت هست یا نیست

یا حقایق مطلق وجود دارند یا ندارند

این‌ها انتخاب‌های بنیادین هستند. باید یکی را انتخاب کنیم.

چیزهایی که می‌توانیم بهره ببریم:

روش‌های یادگیری فعال دیویی

توجه به روانشناسی کودک

تفکر انتقادی (در چارچوب اصول)

مهارت‌های عملی و کاربردی

راه‌حل: اصول را از طباطبایی بگیریم، روش‌ها را از دیویی!

نتیجه‌گیری: پس چه باید کرد؟

برای جوامع اسلامی:

1. مبانی خودمان که شامل موارد ذیل است را محکم بگیریم

جهان‌بینی توحیدی

اصول اخلاقی ثابت

2. از ابزارهای مدرن که شامل موارد ذیل است استفاده کنیم

- روش‌های آموزشی مؤثر

- فناوری‌های نوین

- علوم تجربی و فنون

3. از دو افراط بپرهیزیم

یکی از غرب‌زدگی وتقلید کورکورانه از غرب

و دیگری از سنت‌گرایی افراطی و بسته شدن به روی دنیا

4. مسیر میانه را پیدا کنیم به این صورت که هم هویت حفظ شود و هم پویایی و نوآوری وجود داشته باشد و در نهایت با مدرنیته تعامل کنیم نه اینکه تسلیم شویم.

درس برای والدین:

اگر فرزندان خود را تربیت می‌کنیداز دیویی بیاموزیدکه به کودک گوش کنید و بگذارید تجربه کند . خلاقیت را تشویق کنید و مهارت‌های زندگی بیاموزید.از طباطبایی بیاموزیدکه معنویت و اخلاق را فراموش نکنید و هدف بلندمدت داشته باشید . خودتان الگو باشید و بُعد معنوی را پرورش دهید.

کلام آخر

تربیت هنر پرورش انسان است. انسانی که هم در این جهان موفق باشد و هم به جهان دیگر راه یابد. هم با عقل بیندیشد و هم با قلب ببیند . هم مستقل باشد و هم به جامعه متعهد باشد و هم سنت را محترم بشمارد و هم برای آینده نوآوری کند.جان دیویی ما را به اهمیت تجربه، عمل، و تفکر یادآوری کرد وعلامه طباطبایی ما را به اهمیت معنا، هدف، و معنویت رهنمون شد.ما نیازمند هر دو هستیم. نه تقلید کورکورانه از غرب و نه منزوی شدن در برج سنت. و در نهایت آنچه نیاز است: خردورزی، گفتگو، و تلفیق انتقادی است .

حالا نوبت شماست!

کدام رویکرد را نزدیک‌تر به باورهای خودتان می‌دانید؟

آیا فکر می‌کنید می‌شود این دو را ترکیب کرد؟

تجربه شما در تربیت فرزندان چیست؟

نظرات و تجربیات خود را در بخش کامنت‌ها با من و دیگران به اشتراک بگذارید!

یادداشت نویسنده

این مقاله تحلیلی-آموزشی است که با هدف آشنایی علاقه‌مندان با دو رویکرد بنیادین در فلسفه تربیت نوشته شده است. برای مطالعه تخصصی و عمیق‌تر، حتماً به آثار اصلی این دو متفکر بزرگ مراجعه کنید.این متن بر اساس آرای شناخته‌شده و عمومی جان دیویی و علامه طباطبایی تهیه شده و هدف آن ارائه یک مقایسه جامع و قابل فهم برای عموم علاقه‌مندان است .

تمام حقوق این مقاله محفوظ است. لطفاً با ذکر منبع از آن استفاده کنید.

تفکر انتقادیعلامه طباطباییتربیت فرزنداننظام آموزشی
۱۴
۰
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
اشتراک‌گذاری دریافت‌های شهودی و دغدغه‌های درونی.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید