
در متون عرفانی اسلامی، برخی مفاهیم قرآنی در ظاهر دشوار و گاه آزاردهنده به نظر میرسند. از جمله این مفاهیم، «مکر الهی» است؛ تعبیری که در قرآن بارها آمده و بهظاهر از کنشهایی سخن میگوید که ما انسانها آن را «فریب» یا «تدبیر در خفا» مینامیم. برای ذهن امروز که خدا را مطلقا رحمت و راستی میداند، این تعبیر پرسشبرانگیز است: چگونه میتوان پذیرفت که خداوند نیز «مکر» میکند؟
ابن عربی، عارف بزرگ اندلس، در باب ۵۰۶ از کتاب الفتوحات المکیه با عنوان «في معرفة حال قطب كان منزله ومكروا ومكر الله والله خير الماكرين» به همین پرسش پرداخته است. در نگاه نخست، او بهجای گریز از این تعبیر، آن را میپذیرد؛ اما با تفسیر خاص خود، معنای «مکر» را از سطح انسانی به افق الهی میبرد. در جهان انسان، مکر یعنی فریب و نیرنگ؛ در جهان الهی، مکر یعنی تدبیر پنهانی که انسان از آن بیخبر است.
ابن عربی میگوید خداوند در خلایق «مکری » دارد که از آنان پنهان است؛ امری که تنها کسی درمییابد که با حضور و خشوع در نماز، میان شفع و وتر، با حالت خضوع و تذلل به درگاه او میایستد. این مکر نه از جنس ظلم یا فریب، بلکه از جنس حکمت است: نقشهای که ظاهرش ساده یا حتی بیرحم است، اما در باطن خود راهی به سوی رشد یا نجات میگشاید.
در این تفسیر، «مکر» جنبهای از راز الهی است که رابطهی میان آگاهی انسان و ارادهی خدا را تعریف میکند. انسان میپندارد در حال تصمیمگیری آزادانه است، اما در عمق وجودش، ارادهای برتر او را به سوی مقصود دیگری میبرد. از همینرو ابن عربی آیهی «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ» را یادآور میشود؛ یعنی خدا گامبهگام انسان را از جایی که نمیداند، به سرنوشتش نزدیک میکند. این «نمیداند» کلید فهم مکر الهی است. تا زمانی که انسان از تقدیر پنهان بیخبر است، مکر همچنان مکر است؛ اما اگر آن را بشناسد، دیگر از جنس فریب نیست، بلکه میشود آگاهی از راز.
در نگاه ابن عربی، حتی تکلیف و عبادت نیز بخشی از مکر الهی است. او میگوید خدا بندگان را به اعمالی مکلف میکند که در حقیقت فعلِ خودِ اوست، نه فعل بندگان. بدین ترتیب، در ظاهر ما مأمور و مطیعیم، اما در باطن، همان ارادهی الهی در ما کار میکند. این «تدبیر دوگانه» همان مکر مقدس است: نقشهای که خدا در ظاهر میپوشاند تا اختیار و مسئولیت انسان معنا یابد، ولی در باطن، همه را در مسیر حکمت خود میگرداند. اگر این مکر نبود، نه تکلیف معنا داشت، نه ثواب و عقاب، و نه رشد روحی. اما باید دقت کرد که ابن عربی میان دو نوع مکر فرق میگذارد: یکی مکر زیانرسان، که برای امتحان و بازگرداندن انسان از راه باطل است؛ و دیگری مکر رحمت، که در ظاهر سختی مینماید ولی در باطن سعادت میآورد. خداوند در هر دو حال «خیرالماکرین» است، یعنی بهترین در تدبیر نهان. در زبان عارف، این تعبیر نه نشان از فریب، بلکه نشانهی ظرافت و عمق حکمت الهی است .
از دیدگاه عرفانی، شناخت مکر الهی یعنی پذیرفتن محدودیت ادراک انسان در برابر راز هستی. ما تنها ظاهر رویدادها را میبینیم، اما در پسِ آن نقشهای جاری است که عقل از درکش ناتوان است. آگاهی از این محدودیت، انسان را به تواضع میرساند و از داوری شتابزده بازمیدارد. بدینگونه، مکر الهی نه تهدید، بلکه یادآوری این مطلب است که : مبادا در دانستن خود مغرور شوی، که شاید در همان دانایی، فریبِ تقدیر نهفته باشد.
در نتیجه، ابن عربی مفهوم «مکر الهی» را از سطح لغوی و تاریخی به سطح هستیشناسانه میبرد. او نمیخواهد فریب را توجیه کند، بلکه میخواهد نشان دهد که جهان لایههای پنهانی دارد و انسان جز با فروتنی در برابر این راز، به حقیقت نمیرسد. خدا در اندیشه او نه فریبکار است و نه بیتدبیر؛ بلکه دانایی مطلق است که در پوشش حوادث، ما را به سوی خویش میکشاند.
از این منظر، فهم مکر الهی یعنی پذیرفتن پیچیدگی جهان و نقش ناپیدای خدا در آن. شاید همین است معنای «خیرالماکرین»: خدایی که نقشههای پنهانش، در نهایت، راه را به خیر میبرد حتی اگر ما در میانهی راه آن را شر ببینیم.