ویرگول
ورودثبت نام
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگیاشتراک‌گذاری دریافت‌های شهودی و دغدغه‌های درونی.
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
خواندن ۱۰ دقیقه·۲ ماه پیش

نگاهی به کتاب چنین گفت زرتشت: بررسی نسبت زرتشت نیچه با زرتشت تاریخی

مقدمه: پرسش بنیادین

کتاب «چنین گفت زرتشت» اثر فریدریش نیچه، یکی از شناخته‌شده‌ترین و تأثیرگذارترین آثار فلسفی تاریخ است. این کتاب که با زبانی شاعرانه و پیامبرگونه نوشته شده، آموزه‌های نیچه درباره «مرگ خدا»، «ابرانسان»، و «بازگشت ابدی» را عرضه می‌کند. اما پرسش اساسی که همواره ذهن خواننده ایرانی را مشغول کرده، این است: چرا نیچه نام زرتشت را بر این پیامبر خیالی گذاشت؟ آیا این انتخاب تصادفی بود یا حاوی پیام‌های عمیق‌تری؟ و مهمتر از همه، رابطه این «زرتشت نیچه‌ای» با زرتشت تاریخی چیست؟این نوشته تلاش دارد تا با نگاهی نقادانه ، لایه‌های مختلف این انتخاب پیچیده را کاوش کرده و ضمن بررسی تضادهای آشکار میان این دو سنت فکری ، شباهت‌ها و اشتراکات نهان آنها را نیز مورد بحث قرار دهد. هدف نهایی، درک دقیق‌تر از چگونگی استفاده نیچه از میراث فکری گذشته برای بیان ایده‌های نوین خود است.

زرتشت تاریخی: صورت اصیل

زندگی و زمانه

زرتشت (زردشت)، پیامبر و بنیان‌گذار آیین زردشتی، در قرن هفتم یا ششم پیش از میلاد در منطقه‌ای از ایران باستان زندگی می‌کرد. او در دورانی ظهور کرد که جامعه ایرانی هنوز تحت سلطه آیین‌های چندخدایی و نظام‌های مذهبی پیچیده بود. فعالیت او نه تنها یک تحول مذهبی، بلکه انقلابی اجتماعی و فرهنگی محسوب می‌شد.منطقه فعالیت زرتشت، که احتمالاً در نواحی شرقی ایران و آسیای مرکزی قرار داشت، مرکز تجارت و تبادل فرهنگی بود. این موقعیت جغرافیایی به زرتشت امکان آشنایی با اندیشه‌های مختلف و تأثیرگذاری بر طیف وسیعی از اقوام را فراهم کرد. تعالیم او نه تنها برای قبیله یا قوم خاصی، بلکه برای همه انسانیت طراحی شده بود.

بنیان‌های فکری زردشت

یکتاپرستی انقلابی

زرتشت نخستین متفکر بزرگی بود که مفهوم یکتاپرستی مطلق را به شکل کامل و منسجم عرضه کرد. اهورا مزدا در نظام فکری او نه تنها قدرتمندترین خدایان، بلکه یگانه خدای حقیقی است. این خدا منبع تمام خیر، حقیقت، و زیبایی در جهان محسوب می‌شود. اهورا مزدا نه خدای قومی یا محلی، بلکه خدای جهانی است که همه انسان‌ها، فارغ از نژاد، قبیله، یا طبقه اجتماعی، فرزندان او محسوب می‌شوند.این یکتاپرستی زردشتی از نوع ساده و صوری نیست، بلکه دارای ابعاد اخلاقی و اجتماعی عمیقی است. اهورا مزدا خدایی است که عدالت، راستی، و خیرخواهی را تجسم می‌کند. این خصوصیات نه صرفاً صفاتی انتزاعی، بلکه اصولی عملی برای زندگی روزمره انسان‌اند.

دوگانگی کیهانی و آزادی اراده

یکی از عمیق‌ترین و پیچیده‌ترین آموزه‌های زرتشت، نظریه دوگانگی کیهانی اوست. جهان در نظر او صحنه نبرد دائمی میان دو نیروی بنیادین است: اشا (راستی، خیر) و دروج (دروغ، شر). اما این دوگانگی نه به معنای تساوی قدرت این دو نیرو، بلکه به معنای قطعیت پیروزی نهایی خیر است.نکته حائز اهمیت این است که زرتشت شر را نه نیرویی مستقل و ابدی، بلکه محصول انتخاب نادرست انسان می‌داند. این نگرش تأثیر مستقیمی بر مفهوم آزادی اراده در اندیشه او دارد. انسان در هر لحظه با امکان انتخاب میان راه راست (اشا) و راه کج (دروج) مواجه است. این انتخاب نه تنها سرنوشت فردی او، بلکه سرنوشت کل جهان را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

اخلاق سه‌گانه: راه زندگی صالح

سه اصل اخلاقی زرتشت - هومتا (پاک‌اندیشی)، هوختا (پاک‌گفتاری)، و هوارشتا (پاک‌کرداری) - نه مجرد دستورات اخلاقی، بلکه برنامه جامع برای تحول فرد و جامعه هستند.پاک‌اندیشی به معنای پرورش تفکر منطقی، علمی، و عاری از خرافه است. زرتشت در محیطی که خرافات و اسطوره‌های پیچیده حکمفرما بودند، تأکید بر عقلانیت و تفکر منطقی را انقلابی تلقی می‌کرد. او معتقد بود که انسان باید با استفاده از عقل و تأمل، راه درست را تشخیص دهد.پاک‌گفتاری نه تنها راستگویی در معنای محدود آن، بلکه مسئولیت اجتماعی در قبال کلام است. زرتشت دروغ را نه تنها گناهی فردی، بلکه آسیبی اجتماعی می‌دانست که بنیان‌های اعتماد و همکاری را ویران می‌کند. در جامعه‌ای که بر روابط قبیله‌ای و وفاداری‌های شخصی استوار بود، این تأکید بر صداقت مطلق بنیان‌های جدیدی برای نظم اجتماعی فراهم می‌کرد.

پاک‌کرداری نیز فراتر از اخلاق فردی، شامل مسئولیت‌های اجتماعی و کیهانی است. از کاشت درخت و آبادانی زمین گرفته تا حمایت از ضعفا و مبارزه با ظلم، همه بخشی از این اصل اخلاقی محسوب می‌شوند.

عدالت اجتماعی و برابری انسانی

زرتشت نظریه پیشرفته‌ای از عدالت اجتماعی ارائه داد که برای دوران خود فوق‌العاده مترقی بود. او معتقد بود که همه انسان‌ها، فارغ از نژاد، جنسیت، یا طبقه اجتماعی، در برابر اهورا مزدا برابرند. این برابری نه تنها معنوی، بلکه حقوقی و اجتماعی نیز هست.تأکید ویژه زرتشت بر حمایت از فقرا، یتیمان، و مظلومان، نشان‌دهنده نگرش عمیق او به عدالت اجتماعی است. او معتقد بود که ثروتمندان نه تنها حق، بلکه وظیفه دارند از طبقات ضعیف‌تر حمایت کنند. این حمایت نه از باب احسان، بلکه از منظر عدالت کیهانی ضروری است.

تأثیرات تاریخی و میراث ماندگار

تعالیم زرتشت تأثیری عمیق و گسترده بر تکوین ادیان بعدی داشت. مفاهیمی چون فرشتگان، شیطان، بهشت، دوزخ، قیامت، و رستاخیز که در یهودیت، مسیحیت، و اسلام وجود دارند، بازتاب‌هایی از آموزه‌های زردشتی هستند. برخی محققان معتقدند که تماس یهودیان با زردشتیان در دوران اسارت بابل، نقطه عطفی در تکوین توحید ابراهیمی بوده است.اما تأثیر زرتشت تنها بر حوزه مذهبی محدود نمی‌شود. تأکید او بر علم، دانش، و پیشرفت مادی نیز بر تمدن ایرانی و از طریق آن بر تمدن جهانی اثر گذاشت. شاهان هخامنشی که به زردشتی‌گری پایبند بودند، در عرصه‌هایی چون مهندسی، کشاورزی، و اداره کشوری نوآوری‌های مهمی ایجاد کردند.

نیچه و انتخاب زرتشت: پروژه واژگونی

زمینه‌های تاریخی و فکری نیچه

فریدریش نیچه در قرن نوزدهم، در دورانی زندگی می‌کرد که اروپا شاهد تحولات بنیادین در حوزه‌های مختلف بود. انقلاب صنعتی، پیشرفت چشمگیر علوم طبیعی، نظریه تکامل داروین، و فلسفه روشنگری، همه دست به دست هم داده بودند تا جایگاه سنتی دین در جامعه اروپایی را دگرگون کنند.نیچه خود فرآورده این دوران تحول بود. او در خانواده‌ای پروتستان متولد شد و پدرش کشیش محلی بود. مرگ زودهنگام پدر و تجربه‌های تلخ او از جو محافظه‌کار مذهبی، بر شکل‌گیری نگرش انتقادی او نسبت به مذهب تأثیر گذاشت. اما نیچه تنها یک منتقد دین نبود؛ او فیلسوفی بود که به دنبال راه‌حلی برای بحران ارزش‌های مدرن بود.

تشخیص بحران: نیهیلیسم

نیچه وضعیت جامعه مدرن خود را «نیهیلیسم» تشخیص داد - حالتی که در آن ارزش‌های سنتی رو به انحطاط هستند اما ارزش‌های جدید و معنادار جایگزین آنها نشده‌اند. این بحران نه تنها فردی، بلکه تمدنی است. انسان مدرن در خلأ معنایی قرار گرفته و نمی‌داند چگونه زندگی کند.علت اصلی این بحران، از نظر نیچه، سلطه طولانی مدت مسیحیت بر فرهنگ غربی است. مسیحیت با تأکید بر فضائل منفی نظیر فروتنی، انکار خود، و تمرکز بر آخرت، روح حیات و خلاقیت انسان اروپایی را خاموش کرده است. اما حالا که قدرت مسیحیت رو به زوال است، انسان مدرن سرگردان و بی‌هدف شده است.

درمان پیشنهادی: بازارزیابی همه ارزش‌ها

راه‌حل نیچه برای این بحران، «بازارزیابی همه ارزش‌ها» (Umwertung aller Werte) است. او معتقد است که انسان مدرن باید شجاعت کند تا تمام ارزش‌های موروثی را زیر سؤال ببرد و بر اساس معیارهای جدید، نظام ارزشی نوینی بیافریند. این کار نه تنها فلسفی، بلکه عملی و زیست‌محور است.معیارهای جدید نباید بر اساس سنت، مذهب، یا حتی عقل مطلق باشند، بلکه بر پایه «اراده قدرت» و «تأیید زندگی» استوار شوند. انسان باید یاد بگیرد که «آری» بزرگی به زندگی بگوید، حتی با تمام رنج‌ها، ناکامی‌ها، و تکرارهای آن.

چرا زرتشت؟ تحلیل انتخاب نمادین

دلایل ظاهری نیچه

نیچه خود چندین دلیل برای انتخاب زرتشت ارائه داده:

۱. مسئولیت تاریخی: او زرتشت را بنیان‌گذار اخلاق دوگانه می‌دانست و معتقد بود کسی که این «اشتباه بزرگ» را آغاز کرده، باید نخستین کسی باشد که آن را تصحیح کند.

۲. نماد تحول: زرتشت نمادی است از کسی که پس از سال‌ها انزوا و تأمل، با پیام نوینی به میان مردم باز می‌گردد.

۳. اقتدار معنوی: استفاده از نام یک پیامبر برای تأثیرگذاری بیشتر بر خوانندگان.

دلایل عمیق‌تر: استراتژی فلسفی

اما دلایل واقعی نیچه احتمالاً پیچیده‌تر و محاسبه‌شده‌تر بوده:

۱. ایجاد تناقض عمدی: نیچه آگاهانه شخصیتی را انتخاب کرده که بیشترین تضاد را با پیام‌هایش داشته باشد. این تناقض نه اتفاقی، بلکه ابزاری برای شوک فکری و جلب توجه است.

۲. نقد غیرمستقیم ادیان ابراهیمی: با حمله به کسی که بر ادیان یهودی، مسیحی، و اسلامی تأثیر گذاشته، نیچه در واقع این ادیان را نیز هدف قرار می‌دهد.

۳. استفاده از میراث «آریایی»: در دوران نیچه، زرتشت به عنوان پیامبری «آریایی» و غیرسامی شناخته می‌شد. نیچه که به دنبال هویتی «اصیل‌تر» برای اروپا بود، این جنبه را جذاب یافت.

۴. جذابیت ادبی: شخصیت زرتشت برای اروپایی‌های قرن نوزدهم مرموز، شاعرانه، و جذاب بود. این خصوصیات برای پروژه ادبی-فلسفی نیچه مناسب بودند.

زرتشت نیچه‌ای: چهره واژگون

تعالیم اصلی زرتشت نیچه‌ای

اعلان مرگ خدا

نخستین و مهم‌ترین پیام زرتشت نیچه‌ای، اعلان «مرگ خدا» است: "خدا مرده است! خدا مرده باقی می‌ماند! و ما او را کشته‌ایم!" این جمله نه تنها انکار وجود خدا، بلکه اعلان پایان عصری است که در آن خدا مرکز نظام ارزشی انسان بوده است.اما «مرگ خدا» در نظر نیچه نه یک فاجعه، بلکه فرصتی برای رهایی انسان است. تا زمانی که انسان وابسته به خدا بوده، نتوانسته قدرت واقعی خود را کشف کند. حالا که خدا «مرده»، انسان می‌تواند خود را به عنوان خالق ارزش‌هایش بازیابد.

مفهوم ابرانسان (Übermensch)

در جایگاه خدای مرده، نیچه مفهوم «ابرانسان» را قرار می‌دهد. ابرانسان نه موجودی بیولوژیکی متفاوت، بلکه انسانی است که خود را از قیود ارزش‌های سنتی رها کرده و به مرحله‌ای از خودآگاهی رسیده که قادر به خلق ارزش‌های شخصی است.ابرانسان دارای ویژگی‌هایی است که کاملاً در تضاد با ارزش‌های مسیحی قرار دارد:

- خودمحوری مثبت به جای ایثار

- قدرت‌طلبی به جای فروتنی

- تأیید زندگی به جای انکار آن

- خلق قوانین شخصی به جای اطاعت از قوانین الهی

بازگشت ابدی (Ewige Wiederkunft)

یکی از پیچیده‌ترین مفاهیم فلسفه نیچه، «بازگشت ابدی» است. این ایده بیان می‌کند که همه وقایع جهان به طور ابدی و دقیقاً تکرار می‌شوند. این نه پیش‌بینی علمی، بلکه آزمونی اخلاقی است: آیا ما آنقدر زندگی‌مان را دوست داریم که حاضریم آن را بی‌نهایت بار تکرار کنیم؟بازگشت ابدی در مقابل مفهوم آخرت و رستاخیز مذهبی قرار دارد. به جای امید به زندگی بهتر پس از مرگ، انسان باید یاد بگیرد که این زندگی همین را کاملاً بپذیرد و دوست داشته باشد.

اراده قدرت (Wille zur Macht)

مفهوم «اراده قدرت» نیروی بنیادین حیات در فلسفه نیچه است. همه موجودات زنده، از ساده‌ترین تا پیچیده‌ترین، تحت تأثیر این اراده قرار دارند. این اراده نه لزوماً خشونت یا سلطه بر دیگران، بلکه گسترش، رشد، و تحقق بیشینه پتانسیل‌های درونی است.اراده قدرت جایگزین مفاهیم سنتی نظیر عشق، ایثار، و خیرخواهی می‌شود. انسان ابتدا باید قدرت خود را شناسایی کند، سپس آن را توسعه دهد، و در نهایت از طریق آن ارزش‌های جدید خلق کند.

نقد اخلاق گله‌ای

زرتشت نیچه‌ای به شدت از «اخلاق گله‌ای» انتقاد می‌کند - اخلاقی که بر اساس نیازهای جمع طراحی شده و خلاقیت و تمایز فردی را سرکوب می‌کند. او معتقد است که اکثریت انسان‌ها، که آنها را «گله» می‌نامد، قادر به تفکر مستقل و خلق ارزش‌های نوین نیستند.در مقابل، اقلیتی از انسان‌ها وجود دارند که می‌توانند به ابرانسان تبدیل شوند. این افراد نه تنها حق، بلکه وظیفه دارند که فراتر از اخلاق گله‌ای قدم بگذارند و قوانین جدید وضع کنند.

تحلیل مقایسه‌ای: تناقضات و شباهت‌ها

تناقضات بنیادین

۱. خداشناسی

تضاد زرتشت تاریخی و زرتشت نیچه‌ای در هیچ موضوعی آنقدر آشکار نیست که در مسئله خداشناسی:

زرتشت تاریخی: اهورا مزدا یگانه خدای حقیقی، منبع تمام خیر، و مقصد نهایی عبادت است.

زرتشت نیچه‌ای: "خدا مرده است" - انکار کامل وجود خدا و ضرورت رهایی از وابستگی به او.

این تناقض نه اتفاقی، بلکه کاملاً عمدی است. نیچه می‌خواسته نشان دهد که حتی بنیان‌گذار یکتاپرستی نیز اکنون از آن توبه کرده است.

۲. اخلاق

زرتشت تاریخی: خیر و شر حقایق مطلق و کیهانی هستند. انسان وظیفه دارد خیر را انتخاب کند.

زرتشت نیچه‌ای: هیچ خیر و شر مطلقی وجود ندارد. انسان باید «فراتر از خیر و شر» قدم بگذارد و ارزش‌های شخصی خلق کند.

۳. هدف زندگی

زرتشت تاریخی: هدف نهایی، تحقق فراشو‌کرتی (تجدید جهان) و رسیدن به کمال اخلاقی است.

زرتشت نیچه‌ای: هدف، تبدیل شدن به ابرانسان و پذیرش کامل زندگی همان‌گونه که هست.

۴. نگرش به دیگران

زرتشت تاریخی: همه انسان‌ها برادرند و باید از یکدیگر حمایت کنند.

زرتشت نیچه‌ای: انسان‌ها ذاتاً نابرابرند و تنها عده محدودی قادر به تبدیل شدن به ابرانسان هستند.

شباهت‌های نهان

با وجود تناقضات آشکار، شباهت‌های مهمی نیز میان این دو سنت فکری وجود دارد:

۱. تأکید بر آزادی اراده

هر دو زرتشت تاریخی و نیچه‌ای بر آزادی و مسئولیت انسان در شکل‌دهی به سرنوشت خود تأکید دارند. زرتشت این آزادی را در چارچوب انتخاب بین خیر و شر می‌بیند، در حالی که نیچه آن را در خلق ارزش‌های شخصی تعریف می‌کند.

۲. نقد سنت‌های کهن

زرتشت در مقابل چندخدایی و خرافات دوران خود ایستاد، همان‌طور که نیچه علیه مسیحیت و ارزش‌های سنتی اروپایی قیام کرد. هر دو به نوعی انقلابی در برابر نظام ارزشی زمان خود محسوب می‌شوند.

۳. تأکید بر فعالیت و عمل

هر دو بر اهمیت عمل و کنش تأکید دارند. زرتشت با تأکید بر «پاک‌کرداری» و نیچه با تأکید بر «اراده قدرت»، انسان را به فعالیت و تلاش دعوت می‌کنند.

۴. نگرش مثبت به زندگی

برخلاف تصور رایج، هر دو نگرش مثبتی به زندگی دنیوی دارند. زرتشت زندگی را هدیه‌ای از اهورا مزدا می‌داند که باید از آن قدردانی کرد، و نیچه نیز خواستار «تأیید زندگی

زرتشتنیچهچنین گفت زرتشتنقد و بررسیکتاب
۱۲
۶
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
اشتراک‌گذاری دریافت‌های شهودی و دغدغه‌های درونی.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید