پولشناسی
پولشناسی
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

رکود بزرگ - قسمت سوم

https://www.podbean.com/ew/pb-rngzr-13ec7e6

استاندارد بین المللی طلا یه سیستم پولی بود که بر اساس اون قیمت ارز در مقابل مقدار ثابتی از طلا محاسبه می شد، یعنی هر ارزی تو داخل یا خارج از اون کشور می تونست راحت به یه مقدار ثابتی از طلا تبدیل بشه. تو سال 1913 نرخ ثابت تبدیل دلار به طلای خالص، 20.67 دلار به ازای هر اونس بود. با این شیوه قیمت گذاری، نرخ ارز بین کشورها هم ثابت بود. حالا وقتی فدرال رزرو نرخ بهره رو افزایش داد، هم آمریکایی‌ها رو تشویق به سپرده‌گذاری تو بانک‌ها کرد وهم خارجی‌ها رو تشویق به سرمایه‌گذاری تو آمریکا. این کار جذابیت دلار رو بیشتر کرد و تعادل رو بهم زد، بنابراین برای مقابله با این شرایط، کشور های دیگه هم مجبور شدن نرخ بهره خودشونو بالا ببرن تا این جوری از تبدیل شدن ارزشون به طلا و خروجش توسط سرمایه گذارا جلوگیری کنن. وقتی همه نرخ بهره رو بالا بردن، نتیجه ناخواسته بعدی اتفاق افتاد و اونم این بود که فعالیت های اقتصادی تو دنیا شروع شد به کند شدن.

ببین افزایش نرخ بهره به صورت کلی یه سیاست انقباضیه که بانک های مرکزی معمولا برای مقابله با تورم ازش استفاده می کنن. یعنی وقتی اقتصاد بیش از حد داغ می شه، تعادل قیمتها بهم می ریزه و تورم زیاد میشه، بانک های مرکزی برای اینکه بازارها رو آروم کنن، میان نرخ بهره رو زیاد می کنن، اینکارشون چه فایده ای داره؟ فایده این کار اینه که هم هزینه وام برای بیزینس ها بالا می ره و هم سپرده گذاری تو بانک ها جذاب می شه. پس یه جورایی با این کارشون تمایل به فعالیت اقتصادی و تولید رو کم می کنن. حالا، وقتی آمریکا و بقیه کشورها با هم نرخ بهرشونو بالا بردن، باعث شدن که تجارت بین‌المللی کم بشه و در نتیجه اقتصادهای کل جهان وارد رکود بشن. حالا دیگه تو تابستان 1929، اقتصاد آمریکا وارد یه رکود ملایمی شده بود. اما با این وجود، روند بورسش همچنان افزایشی بود و تا پاییز همون سالم ادامه پیدا کرد. این رشد قیمت ها اصلا با شرایط موجود و درآمد مورد انتظار تو آینده قابل توجیه نبود. قیمت سهما از ارزش واقعیشون خیلی بیشتر شده بود!!

تو این اوضاع فدرال رزرو نگران داشت همه چی رو نگاه می کرد، چون بانک های تجاری همچنان داشتن به سفته بازا وام می دادن. تو سپتامبر ۱۹۲۹، قیمت های سهام یه افت ناگهانی کرد ولی چرخید و شرایط بهتر شد. با این حال بازار دیگه متزلزل شده بود. بعضی از بزرگای مالی مثل رییس فدرال رزرو نیویورک همچنان سعی می کردن سرمایه گذارا رو به خرید تشویق کنن. تو ماه اکتبر یه ائتلافی از بانکدارا برای اینکه اعتماد رو به بازار برگردونن، شروع کردن به خرید بلوک های سهام تو قیمت های بالا، ولی تلاششون شکست خورد. اواخر اکتبر سرمایه گذارا شروع کردن به فروش دیوانه وار سهامشون و همینم باعث شد که قیمت سهام به شدت بریزه.

با ریختن بازار سهام، تجارت و تولید هم آسیب دید. سرمایه گذارا و مصرف کننده ها حسابی به وحشت افتاده بودن. مردم داشتن پس انداز زندگیشونو از دست می دادن، از امنیت شغلشون می ترسیدن و نگران بودن که تو آینده می تونن از پس هزینه هاشون بربیان یا نه؟ این ترس و عدم اطمینان، باعث شد که مردم خریدهای بزرگ که قبلا با وام یا اعتبار انجام می دادن رو کم کنن. مثل خرید ماشین. در نتیجه شرکت‌های بزرگی مثل فورد با کاهش تقاضا روبرو شدن و مجبور شدن تولیدشون رو کند کنن و کارگرا رو اخراج. دوباره بیکاری زیاد شد و رکودی که تو تابستان 1929 شروع شده بود عمیق تر شد.

با این حال تاثیر ریزش بازار بورس رو فعالیت های اقتصادی، تو چند ماه کمرنگ شد و تو پاییز 1930 شرایط جوری شده بود که به نظر می یومد بهبود اقتصادی نزدیک باشه. آخه تو سه تا رکود قبلش به طور متوسط پونزده ماه طول کشیده بود تا شرایط بهبود پیدا کنه. حالا رکودی که تو تابستان 1929 شروع شده، تو پاییز ۱۹۳۰ پونزده ماهه شده بود و واسه همینم پیش بینی می شد که دیگه بهبود شرایط نزدیک، سریع و قوی باشه. اما شرایط خوب پیش نرفت و تو ماه نوامبر، یک سری بحران تو بانک‌های تجاری به وجود اومد که باعث شد، رکودی که معمولی به نظر می یومد رو به یه رکود بزرگ تبدیل بکنه.

زمانی که بحران شروع شد، بیش تر از 8,000 تا بانک تجاری وجود داشت که متعلق به سیستم فدرال رزرو بودن، اما در مقابلش نزدیک به 16,000 تا بانک هم بود که تو سیستم فدرال رزرو نبودن. این بانک‌های غیرعضو تو یه محیطی فعالیت می‌کردن که شبیه دورانی بود که هنوز فدرال رزرو تأسیس نشده بود. همین محیط و شیوه کارم دلیل به وجود اومدن بحران‌ بانکی ۱۹۳۰ شد، چون سیستم کاری این بانکا یه سری مشکل داشت.

ادامه دارد ...

برای شنیدن این داستان، به پادکست پولشناسی یه سری بزن.

اقتصادتاریخآموزشسواد مالیبورس
پادکست پولشناسی، جایی برای افزایش سواد مالی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید