جواب کوتاه این سوال این است: بله، اما کتاب ماشین پولسازی سریع نیست.
اما با نگاهی عمیقتر، نوشتن کتاب میتواند یکی از سودآورترین سرمایهگذاریها باشد؛ به شرطی که «سود» را فقط در حد فروش مستقیم خود کتاب نبینید.
۱. فروش مستقیم کتاب: سود آهسته و تدریجی
اگر قیمت پشت جلد ۳۰۰ هزار تومان باشد، و خود نویسنده سرمایهگذاری کند و کتاب را مستقیم و بدون تخفیف خودش به مخاطبانش بفروشد، هر جلد تقریبا 200 هزار تومان سود دارد، اما اگر از طریق مراکز پخش و کتابفروشی ها توزیع شود و فروخته شود از هر جلد حداکثر 50 هزار تومان برای نویسنده میماند
اگر هزار عدد کتاب در یک سال فروخته شود با فرض فروش مستقیم و بدون تخفیف 200 میلیون تومان سود دارد و اگر از طریق پخش ها فروخته شود تقریبا پنجاه میلیون سود به دست میآید
با توجه به اینکه در هر موضوعی تصور کنید تاکنون کتابهای زیادی منتشر شده، بدون فعالیت های مارکتینگ، فروش هزار جلد کتاب احتمال کمی دارد. من تجربه فروش بیش از 200 هزار از یک عنوان کتاب را هم داشته ام، اما فعالیت های بازاریابی زیادی برای آن انجام داده ام که در دوره آموزشی خلق کتاب موفق کامل آموزش میدهم.
اما بر اساس آنچه من دیده ام، هر کس با شبکه ای از دوستان و آشنایان که اطرافش دارد حداقل صد جلد کتاب به صورت مستقیم می تواند بفروشد.
اگر کتاب را صد صفحه ای در نظر بگیریم، هزینه تولید آن شامل همه هزینه های ویراستاری،صفحه آرایی، مجوز ها و چاپ برای صد عدد کتاب حدود 12 میلیون میشود و با فروش مستقیم و بدون تخفیف، سی میلیون حاصل میشود. در نتیجه 18 میلیون سود خالص به دست می آید. باید در نظر داشت که اینها حداقل هزینه های تولید است و اگر انتظار فروش بیشتر کتاب را داریم باید برای ویراستاری، صفحه آرایی و طراحی جلد بیشتر هزینه کنیم که نتیجه بهتری بگیریم.
۲. اعتبار شخصی: کتاب مثل یک کارت ویزیت ماندگار
وقتی کتابی با نام شما منتشر میشود، شما دیگر فقط یک «فرد علاقهمند» نیستید، بلکه به چشم دیگران "متخصص" دیده میشوید. کتاب، اعتبار میآورد و باعث میشود جدیتر گرفته شوید.
مثال: یکی از شرکت کنندگان دوره خلق کتاب موفق که معلم بود پس از چاپ کتاب به مدرسه های بهتری دعوت شد که درآمد او خیلی بیشتر از قبل شد و یکی دیگر از شرکت کنندگان که بنگاه املاک داشت، پس از چاپ کتاب مشتری های بیشتری به او اعتماد کردند و نسبت به بقیه بنگاه های املاک منطقه خودش سرش شلوغ تر شد و درآمد بیشتری به دست آورد.
۳. فرصتهای جانبی: کارگاه، وبینار، سخنرانی
کتاب، محتوایی مکتوب و سازمانیافته است. همین محتوا به راحتی میتواند پایهی یک کارگاه یا وبینار باشد. مردم حاضرند برای یک دورهی آموزشی بر اساس کتاب شما چند برابر قیمت همان کتاب پرداخت کنند.
یکی از شرکت کنندگان دوره خلق کتاب موفق کتابی درباره تربیت کودک نوشت، از طریق این کتاب به مهدکودک ها برای سخنرانی دعوت شد و شرکت کنندگان سخنرانی ها برای مشاوره به او مراجعه کردند و درآمدهای جانبی زیادی برایش ایجاد شد
۴. برندسازی شخصی: کتاب به شما هویت میدهد
کتاب چیزی است که پستهای اینستاگرامی یا ویدئوهای کوتاه به راحتی به شما نمیدهند: ماندگاری و رسمیت.
یک پست یا ویدئو بعد از چند روز فراموش میشود، اما کتابی که در کتابخانهی کسی باشد سالها باقی میماند.
یکی از شرکت کنندگان دوره خلق کتاب موفق ، کارش را با یک کتاب ۱۵۰ صفحهای ساده شروع کرد. کتاب خیلی پرفروش نشد، اما همان باعث شد در رسانهها بهعنوان نویسنده معرفی شود. بعد از مدتی در چند برنامهی تلویزیونی بهعنوان کارشناس دعوت شد. حالا برند شخصی او به جایی رسیده که برای هر سخنرانی دستمزد زیادی میگیرد.
۵. جذب مشتری یا مخاطب برای کسبوکار
کتاب میتواند یک ابزار بازاریابی فوقالعاده باشد. با نوشتن کتاب بهطور غیرمستقیم خدمات یا محصولاتتان را معرفی میکنید.
یکی از مشاور مالیاتی کتابی دربارهی «قوانین کاربردی مالیات» چاپ کردو کتاب را رایگان د جلو اداره مالیاتی به مراجعان میداد. بعد از خواندن، خیلی ها به او پیام دادند که برای مشکل مالیاتی شان نیاز به کمک دارند. همین باعث شد او دهها مشتری جدید پیدا کند. درآمد این مشاورهها دهها برابر سود مستقیم از فروش کتاب شد.
بنابراین، پاسخ به سوال «آیا نوشتن کتاب سود دارد؟» این است:
اگر فقط به فروش نسخهها فکر کنید. سود کمی دارد و آن هم با صبر و حوصله.
اما اگر کتاب را بهعنوان یک سکوی پرتاب ببینید: سود آن میتواند بسیار بیشتر از چیزی باشد که در ابتدا تصور میکنید. کتاب میوه فوری نمیدهد، اما اگر درست استفاده شود، سایه و ثمر آن سالها همراه شما خواهد بود.
درباره نویسنده: منصور سجاد مدرس دوره خلق کتاب موفق و مدیر انتشارات کلید آموزش است . او در کتابهای رایگانی که در کتابراه، طاقچه و فیدیبو منتشر کرده است، تجربیاتش از بیش از 25 سال نویسندگی و فعالیت انتشاراتی را به اشتراک گذاشته است