
«زن و بچه» فیلمی است که با نمادهای هوشمندانهاش – از ماسکها و دیوار شیشهای گرفته تا فرفره و بالکن – لایه دومی هم برای تفکر بیشتر و هم برای لذت بیشتر ایجاد میکند.
اینجا، نمادهای کلیدی فیلم را مرور میکنم
1. ماسکها: چهرهای که خودمان انتخاب میکنیم
حضور مهناز با ماسک زیبایی روی صورتش در ابتدای فیلم، میخواهد چیزی درباره پنهان کردن خودمان بگوید. انگار مهناز نمیخواهد کسی او را همانطور که هست ببیند. در صحنهای دیگر مهناز حمید را از پشت پرده میبیند و چهرهاش مثل یک ماسک به نظر میرسد، مهناز حتی از این تصویر عکسی میگیرد، گویی میخواهد آن توهم را نگه دارد.
چرا مهم است؟ ماسکها در این فیلم نشان میدهد چطور در روابطمان گاهی خودمان را فریب میدهیم. مهناز میداند حمید با زنان دیگر رابطه دارد، اما انگار نمیخواهد باور کند. حمید هم بچههای مهناز را نادیده میگیرد. وقتی این ماسکها کنار میروند، رابطهشان فرو میریزد، دردناک اما واقعی است.

2. دیوار شیشهای: نزدیک اما دور
مهناز و پسرش علییار روی دیوار شیشهای وسط خانه ریاضی حل میکنند، اما هر کدام در یک قابی جداگانه، با مرزی بینشان که نشان میدهد اگر چه ظاهرا به هم نزدیک هستند، اما در واقع روحشان باهم فاصله دارد. تجربهای متداول در روابط انسانی،میتوانی طرف مقابل را ببینی، اما نمیتوانی به او نزدیک شوی

در پایان فیلم، همه خانواده ، مهناز، خواهرش مهری، مادربزرگ، دختر کوچک مهناز، و حتی نوزاد تازهمتولدشده ، در یک طرف دیوار شیشهای جمع میشوند و مرزهایشان از بین میرود. اما حمید، که حالا شوهر مهری است، همچنان طرف دیگر دیوار است و مرز جدی با بقیه اعضای خانواده دارد.

چرا مهم است؟ دیوار شیشهای ، نماد تمام موانعی است که در خانوادهها میبینیم. شفاف است، یعنی همه میدانیم مشکل کجاست، اما نمیتوانیم از آن عبور کنیم. وقتی در پایان،همه خانواده در یک طرف دیوار شیشهای جمع میشوند، انگار دارند سعی میکنند زخمهای گذشته را التیام دهند، بهویژه بعد از مرگ علییار. اما حمید در طرف دیگر نشان میدهد بعضی شکافها پابرجاست و ترمیم نشدنی
3. بالکن: جرئت روبهرو شدن با حقیقت
صحنهای که اعظم، خواهرشوهر سابق مهناز، میخواهد رازی را بگوید از رفتن به بالکن میترسدو تردید دارد پا روی بالکن بگذارد یا نه، انگار میداند اگر حقیقت را بگوید، ممکن است همهچیز فرو بریزد.
چرا مهم است؟ بالکن انگار جایی است که باید شجاعت به خرج دهی و با حقیقتی روبهرو شوی. ترس اعظم از سقوط، حس آسیبپذیری همه ما را نشان میدهد.
4. فرفره: چرخش بیپایان زندگی

فرفرهای که علییار در مدرسه با آن قمار میکند و خودش آن را میچرخاند و متوقف میکند، نقشهای سرگیجهآور روی فرفره، چرخش و بیثباتی زندگی را نشان میدهد. پس از مرگ علییار، مادرش مهناز به اتاق او میرود و فرفره را دوباره میچرخاند، اما توقفش را نمیبینیم، حس میکنیم این چرخش انگار تا ابد ادامه دارد، این چرخش بی پایان ذهن مهناز را نشان میدهد که علییار همیشه در ذهن او زنده است
چرا مهم است؟ فرفره را میتوان،نماد زندگی دانست ، فکر میکنیم کنترلش میکنیم، اما نمیدانیم کی و چطور متوقف میشود.
5. تکالیف زبان: حرفهایی که نمیزنیم
وقتی علییار تکلیفهای زبانش را به خواهرش میسپارد و مادربزرگ هم تکلیفزبانش به علی یار میدهد، به نظر میرسد فیلم دارد درباره حرف زدن و ارتباطات حرف میزند. انگار همه از گفتن حرف دلشان طفره میروند و توانایی ارتباط با یکدیگر ندارند اما در پایان، وقتی خواهر مهناز و دختر کوچک مهناز روی دیوار شیشهای زبان کار میکنند و برخلاف ابتدای فیلم که علی یار و مادرش در دو قاب هستند، اینجا مهری و ندا در یک قاب هستند انگار نشان میدهد نسل جدید برای یادگرفتن تعامل با همدیگر تلاش بیشتری میکنند . مقایسه کنید با رفتار مادربزرگ برای یادگیری زبان که میگوید زبان توی مخ من نمیرود و در اواسط فیلم نوشته های زبان روی شیشه را پاک میکند، اما نسل بعدی تلاش میکنند که راه تعامل و گفتگو را یا بگیرند
چرا مهم است؟ آموزش زبان در این فیلم نشانه یادگیری مهارت ارتباطی آدمهاست، اما همه از یادگیری این مهارت مهم فرار میکنند.

6. اتاق باریک و تاریک: تنهایی علییار
اتاق باریک و تاریک علییار از همان اول فیلم تمام تنهایی او را فریاد میزد. حتی میتوان گفت این اتاق باریک و تاریک که انگار یک قبر است، یک پیش آگهی است که نشان میدهد علییار در ادامه میمیرد.
چرا مهم است؟ این اتاق تاریک و باریک از تنهایی او میگفت و ارتباط پیامکی او با همکار مادرش انگار تنها راه او برای خروج از تنهایی و انزوای اوست
7. درهای باز و بسته شونده: دروازههای امید و جدایی

فیلم پر است از درهایی که باز و بسته میشوند ودر یکی از تیزر های رسمی فیلم هم برآن تاکید میشود. دو صحنه خیلی به یاد ماندنی اند، یکی جایی که علییار بعد از اخراج از کلاس، با چوب کبریت قفل در مدرسه را دستکاری میکند و بچهها و والدین در دو طرف در گیر میافتند، این در بسته شده انگار میخواهد بگوید در قطع شدن ارتباط بچه ها و والدین ،بچه ها "در ارتباط" را بسته اند
صحنه دیگر وقتی که مادر حمید تلفنی به مادر مهناز می گوید که داماد حالا از خواهر دیگر خوشش آمده، مهری از پشت دری نیمه باز ماجرا را میشنود. در نیمه باز معمولا نشانه تردید است و حضور مهری در کنار دری نیمه باز تردید او را نشان میدهد.

چرا مهم است؟ درها انگار زندگی را نشان میدهند، از انتخابهایی که گاهی به هم وصلمان میکنند و گاهی جدا.
«زن و بچه» فیلمی است که انگار آینهای جلوی روابط ما گذاشت. از ماسکهایی که به چهره میزنیم، تا دیوارهای شیشهای که نمیگذارند به هم نزدیک شویم. این فیلم پر از نمادهایی بود که هم غم انگیز است و هم امیدوار کننده.
مزیت این فیلم این است که هم قصه گویی خوبی دارد و هم نمادهایی دارد که با درک آنها لذت بیشتری از فیلم میبری. با فیلمهایی که قصه ندارد و فقط نمادهایی نشان میدهد که تنها راه لذت بردن از فیلم باز کردن قفل نماد ها است ارتباط برقرار نمیکنم
منصور سجاد
مدیر انتشارات کلید آموزش
-