کشتی غرقشده کتابخانه نداشت. اما در اتاق کاپیتان کتابخانه کوچکی بود که کتابهای آن را به رستوران کشتی منتقل کرده بودند و در قفسه ها بشقاب ها گذاشته بودند. هر کدام از ماهی ها هم کف دریا کتابی پیدا کرده بودند آنجا آورده بودند. عجبیب بود که بیشتر کتابهایی که ماهی ها پیدا کرده بودند کتاب ریاضیات بود که از ساحل نزدیک مدرسه و در آخر فصل بهار پیدا کرده بودند یک بار هم که ماهی ها باهم گروهی بازی کرده بودند و یک قایق تفریحی را تکان داده بودند ، یک کتاب رمان به دسته ماهی ها پرت کرده بودند که آن را هم برای کتابخانه آورده بودند .
حالا رستوران کشتی تا ظهر رستوران بود و بعد از آن کتابخانه. کتابخانه شب ها هم باز بود و شبها مشتری بیشتری داشتهاند و البته از اول اینجوری نبود. شبها کسی مراجعه نمیکرد اما از وقتی با" ماهی شبتاب" صحبت کرده بودند که بهجای شهریه مدرسه دریایی همراه بچههایش شبها خانوادگی به کتابخانه بیاید و هم بچهها درس بخوانند و هم آنجا برای بقیه مطالعه بقیه راحتتر شود ، کتابخانههای شبها رونق خوبی گرفته بود.
از هر جهت نگاه میکردی انتخاب ماهی" حلوا "برای ریاست کتابخانه عالی بود اصلا شکل او چهارگوش بود و مثل کتاب بود. ایدههای خیلی نابی هم برای گسترش کتابخانه داشت .مثلاً همین استخدام ماهی شب.
شاید برای همین بود که بعضی بچهها که در کتاب" اطلس ماهیان "تصویر او را دیده بودند به او" زبیده بانو" میگفتند .بقیه هاهی ها هم که در کتاب "مستطاب آشپزی "دیده بودند حلوا یک غذای چرب و شیرین است ترجیح داده بودند برای آنکه نکند هوس کنند رژیمشان را بشکنند به رییس کتابخانه زبیده بانو میگفتند.
زبیده بانو خودش بیشتر قسمت کتابهای ادبی بود و قسمت کتابهای کمکدرسی را به ماهی دیگری واگذار کرده بود. اصلا کاری نداشت کتابهای "حلالمسائل عمق سنجی"و " گام به گام ترمودینامیک دریایی" را کسی امانت میگیرد یا نه . اما خودش هر روز با بالههای کوچکش کتابهای" شرح غزلیات پیر دریاها" ، "منتخب داستانهای او فیش اف " و "بوطیقای شعردریایی" را ورق میزد و ساعتها با بچهماهیها دربارهی آنها صحبت میکرد